راهبرد آمریکا در قبال نفت ایران

قرن نوزدهم میلادی مقارن با قرن چهاردهم هجری، دوران رقابتهای تنگاتنگ و فشرده قدرتهای روسیه تزاری و انگلیس در ایران بود. البته در برهه ای از زمان، دولتهای فرانسه و سپس آلمان نیز در این عرصه فعال شدند ولی محور اصلی رقابتها، در کانال «روس و انگلیس» متمرکز بود. از اواخر قرن نوزدهم و نخستین دهه قرن بیستم، بتدریج ایالات متحده آمریکا هم به گردونه رقابتها پیوست، و با کشف منابع نفت در جنوب ایران و حوزه مسجدسلیمان در دهه 90-1280 شمسی، این رقابتها وارد عرصه جدیدی شد.

انعقاد قراردادی میان ویلیام دارسی و دولت ایران در دوران مظفرالدین شاه به سال 1901 م( 1280 ش) و کسب امتیاز نفت به مدت 60 سال توسط دولت انگلیس، نقطه آغاز این روند جدید بود. از همان موقع، دولت روسیه تزاری [و در پی وقوع انقلاب اکتبر 1917، روسیه شوروی]، به این دلیل که استانهای شمالی ایران را در حوزه نفوذ سیاسی خود می دانست، برای ایجاد توازن با انگلیس، خواهان امتیاز نفت شمال بود. البته در استراتژی روسها، اهداف سیاسی بر مقاصد اقتصادی غلبه داشت. همین امر زمینه را برای رقابتهای جدید در حوزه جغرافیای سیاسی ایران فراهم آورد.
از نخستین دهه آغاز قرن بیستم، دولت آمریکا هم در صدد برآمد تا در این روند سهم ویژه خود را به دست آورد.
این رقابتهای تنگاتنگ در زمینه مسئله نفت از سالهای 91-1290. ش آغاز شد و تا سالهای دهه 1320 ادامه یافت.
(نفت شمال در عرصه رقابتهای بین المللی ـ مظفر شاهدی ـ فصلنامه تاریخ معاصر ایران ـ 1377).
در مورد تحولات یادشده، سیاستمداران و احزاب ایرانی دو موضع شاخص داشتند:
1ـ برخی از سیاست «موازنه مثبت» و توزیع امتیاز نفت میان قدرتها پیروی می کردند، که به طور مشخص موضع حزب توده در دهه 1320 مبنی بر واگذاری امتیاز نفت شمال به روسیه شوروی برای ایجاد توازن با انگلستان، در این زمینه برجسته است.
2ـ احزاب و شخصیتهای مستقل و ملی نیز از سیاست «موازنه منفی» و رعایت حد و مرز استقلال و حفظ منابع خدادادی و منافع ملی ایران پیروی می کردند.
این سیاست در اواخر قاجاریه و اوایل حکومت پهلوی از سوی شهید آیت الله سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی پیگیری می شد.
در سالهای پس از شهریور 1320 هم دکتر مصدق و سایر نمایندگان مردمی مجلس در دوره های چهاردهم و پانزدهم، سیاست «موازنه منفی» را سرلوحه اقدامات سیاسی خود قرار دادند.
این سیاست در مجلس شانزدهم عملیاتی و اجرایی شد و در نهایت به ملی شدن نفت ایران در 29 اسفندماه 1329 انجامید.
در خصوص تبیین و شرح رقابت فشرده قدرتهای بزرگ ذکر این نکته ضروری است که از مقطع اعطای امتیاز نفت جنوب به انگلیس، دولت روسیه همواره خود را مغبون احساس می کرد و در صدد کسب امتیاز مشابه در حوزه نفت شمال بود. البته در مقطع اعطای امتیاز 60 ساله نفت به دارسی، امین السطان صدراعظم وقت به نوعی با فریب روسها، قرارداد را بدون مخالفت جدی آنها به انجام رساند.  رمز قضیه هم این بود که ایران به خاطر جلب نظر روسها، پنج ایالت شمالی ایران را از حوزه قرارداد دارسی مستثنا کرد. (رئیس نفت ـ یادواره کتاب ـ علی یعقوبی نژاد ـ 1373).
دولت روسیه بعدها با وقوف بر این مسئله فشارهای سیاسی را به ایران جهت جبران گذشته افزون کرد.
نکته مهم در توازن قدرت میان روسیه و انگلیس در سالهای پس از جنگ نخست جهانی موضع دولت آمریکاست. در آن مقطع آمریکاییها برای کنترل بیشتر انگلیس و قطع نفوذ روسیه شوروی و حضور فعال در توازن استراتژیک نفت، فعالتر شدند. در این زمینه وزارت امور خارجه آمریکا از سفیر خود در ایران خواست که برای فعال شدن شرکتهای نفتی آمریکا در شمال ایران و کسب امتیاز نفت شمال مذاکره جدی کند.
این تصمیم در پی نامه موسسه نفت آمریکا بود که طی یادداشتی به وزارت خارجه این کشور متذکر شده بود که: «... قرارداد 1919، اداره امور ایران را تحت کنترل انگلستان قرار می دهد و محرومیت اتباع آمریکایی را از امر توسعه نفت در حوزه های انحصاری شرکت نفت انگلیس و ایران افزایش می دهد». به همین جهت، وزارت خارجه آمریکا در این زمینه فعال شد. دستورعمل ایالات متحده به سفارتخانه این کشور در تهران حاوی چهار بند است که به لحاظ تاریخی دارای اهمیت است و دورنمای راهبردی سیاست آمریکا را در ایران  در ابتدای قرن گذشته میلادی نشان می دهد. دورنمایی که در دهه 1320 شمسی اجرایی شد و پس از 28 مردادماه 1332 روند تکمیلی خود را آغاز کرد. سفیر آمریکا در این مورد موظف بود  به دولت ایران اطلاع دهد:
1-    شرکتهای آمریکایی در صدد خواهند بود که امتیاز نفتی در ایالات شمالی ایران تحصیل کنند. وزارت خارجه آمریکا امیدوار است که در این باب توفیق یابند.
2-    وزارت خارجه آمریکا خوشوقت است که دولت ایران متوجه این نکته باشد که یک منبع مهم اقتصادی آن نباید به انحصار یک شرکت خارجی درآید.
3-    وزارت خارجه آمریکا معتقد است که انحصار تولید ماده خام مهمی مانند نفت توسط یک موسسه خارجی، مخالف با اصل رفتار مساوی با اتباع تمام کشورهای خارجی است.
4-    وزارت خارجه آمریکا به دولت ایران توصیه می کند که به لحاظ منافع ایران و به لحاظ روابط اقتصادی بین المللی، مصلحت در این است که اعطای امتیاز نفت متوقف شود، تا آن که شرکتهای آمریکایی فرصت این را داشته باشند، درباره آن با دولت ایران وارد مذاکره شوند. (پنجاه سال نفت ایران ـ مصطفی فاتح ـ انتشارات چهره ـ 1355 ـ ص 334).
دستورعمل دولت آمریکا در باب ورود به حوزه نفت ایران به لحاظ تاریخی دارای اهمیت فوق العاده است. به عبارتی می توان گفت: ریشه تمام تحرکات آمریکا در دوران ملی شدن نفت، مقطع نخست وزیری دکتر مصدق و حوادث و رویدادهای پس از 28 مردادماه 1332، در این راهبرد نهفته است.
راهبرد ایالات متحده در روند تکمیل کردن رقابت تنگاتنگ میان قدرتها در حوزه نفت ایران، بر حذف کامل روسیه شوروی از گردونه فعالیتها، محدود کردن حوزه فعالیت شرکت نفت انگلیس و هدایت کامل روند تولید و صدور استوار بود.
به همین جهت، در سالهای دهه 1320 شمسی و پس از خروج شوروی از مدار امتیاز نفت شمال، در مناقشه سیاسی ایران و انگلیس، در سالهای 1329 تا 1332 آمریکاییها نقش پیچیده و مزورانه ای ایفا کردند و در مقطع زمانی که مطمئن شدند انگلیسیها آماده اعطای امتیاز بیشتر هستند، برای حذف دولت ملی با لندن همکاری کامل کردند.
به این ترتیب با استراتژی گام به گام دولت آمریکا در مورد نفت ایران و در پی تحقق چهار بند نامه وزارت خارجه این کشور، گردونه رقابتهای فشرده در حوزه نفت، که از ابتدای قرن بیستم میان سه قدرت روسیه، انگلیس و آمریکا، شکل گرفته بود، با گذر از گذرگاه 28 مردادماه 1332، زمینه ساز موفقیت ایالات متحده در تحقق راهبرد نفتی اش شد.
به همین دلیل در سالهای پس از کودتای 28 مردادماه 1332 و در پی توافقات نفتی میان ایران و کنسرسیوم اروپایی ـ آمریکایی در سالهای 34-1333، حداقل چهل درصد از سهام آن در اختیار آمریکا قرار گرفت. این حجم از سهام به معنای عقب نشینی انگلیس و پیروزی ایالات متحده در راهبرد سیاسی اش بود که این راهبرد در سالهای دهه 50-1340 ش( 70-1960 م) با نفوذ کامل در ساختار سیاسی ـ نفتی رژیم گذشته، تکمیل شد.

 

سید هاشم هوشی سادات ـ روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر

کد خبر 224932

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =