انصافا حرف دوستان بیحساب نیست، منتها ظاهرا دوستان از یاد بردهاند که سالهای زیادی است که در بررسی خیر و برکت یک قرارداد اقتصادی به ملاحظات مالی صرف بسنده نشده و خوبی و بدی یک قرارداد با ملحوظ نظر قراردادن بررسیها و تحلیلهای مالی-اقتصادی مشخص میشود.
در توضیح مطلب باید گفت که تفاوت عمده ملاحظات مالی با ملاحظات اقتصادی در این است که در ملاحظات مالی تنها به شرایط موجود توجه میشود و این همانی است که دوستان اصولگرا بهخوبی از پسش برآمدهاند: «اگر بدانید در این قرارداد چه به ما میرسد و چه عاید طرف فرانسوی میشود؟» در ملاحظات اقتصادی باید به این سوال اساسی که «اگر این قرارداد را نمیبستیم چه میشد؟» یا «اگر این قرارداد را نمیبستیم چه قراردادی را میبستیم؟» پاسخ داده شود.
به زبان ساده دیگر دورهای نیست که در انعقاد یک قرارداد اقتصادی بیشترین توجه معطوف طرف دوم شود و بر «نمیدانید چه گیر او میآید؟» تاکید شود، زیرا این رویه کسانی است که هنوز بر انسانهایی که به شیوه «نه خود خورد...» روزگار میگذرانند ارزش و اهمیت فوقالعاده و زایدالوصف قائل هستند. باز خدا پدر دوستان اصولگرایی که خیلی انگلیسیدان نیستند را بیامرزد، زیرا بعید نیست در آن صورت با بهرهگیری از واژه توتال شعار «از اسمشان هم معلوم است که قرار است همه را ببرند و به ما تقریبا هیچ بدهند» را سر میدادند.
برای اینکه موضوع بحث را روشنتر سازیم فرض کنید که شما باغی دارید که سالانه از آن یکصد میلیون تومان درآمد کسب میکنید. این را نیز بپذیرید که با نهایت تلاش و کوشش و بهرهگیری از نظرات مشورتی دوستان و آشنایان و آنهایی که متخصص کشاورزی هستند و شماری که سرشان به تنشان میارزد قادر نشدهاید که عایدی باغ را بیش از مقدار مورد اشاره سازید.
حال اگر شیر پاک خوردهای پیدا شود که به شما تضمین بدهد که بدون ضرررسانی به باغ قادر است درآمد شما را دوبرابر کند منطقی است که شما به صرف ادعای «نمیدانی خودش چقدر برمیدارد؟!» درآمد یک برابری باغ را بر درآمد دوبرابری آن ترجیح دهید؟
کوتاه سخن اینکه پرواضح است که شرکت توتال همه شرایط قرارداد را به طرف ایرانی پیشنهاد داده یا توصیههای طرف ایرانی را پذیرفته است(نیازی به توضیح اینکه قطعا پای چانهزنیهای ریالی و دلاری و فرانکی و حذف و اضافهکردن مواد و تبصره و الحاقیه در میان بوده است احساس نمیشود).
حال این سوال پیش میآید که کدام شرکت ایرانی یا خارجی قرارداد نان و آبدارتر به طرف ایرانی پیشنهاد داده که با زدن دست رد به سینه و شنیدن پاسخ «همین خوب است» روبهرو شده است. ذکر این نکته نیز گفتن دارد که در قراردادهای بزرگ اقتصادی پیشینه طرف قرارداد و انجامدهنده کار بسیار مهم ارزیابی میشود، زیرا امضای قراردادی که به ظاهر کاملا نان و آبدار مینماید ممکن است پای یکی یا بیشتر از مسائل و مشکلات زیر را به میان آورده و کارفرما را بارها و بارها به بیان «بابا نخواستیم!» بکشاند:
الف- مدت زمان اجرای کار بهصورت غیرمنطقی و غیرموجه از مدت پیشبینی شده طولانیتر شود.
نکته اینجاست که «اگر پای یک ایرانی در میان باشد» نه تنها پیمانکار خسارت و ضرر و زیان دیرکرد را پرداخت نمیکند، بلکه با ادعاهایی در مایههای «گناه کردهایم که هم موجب اشتغالزایی شدهایم و هم کار را محکمتر از آنچه خواسته شده بود در آوردهایم» سهم خود از قرارداد را بیش از میزان مقرر در سند رسمی خواهد دانست (یقین داشته باشید که «پولمان را ندادهاند» بسیاری از پیمانکاران امروزه از چنین نحوه برخوردی ناشی میشود).
ب- پیمانکار در عوض جنگ اول صلح نخست را پیش گرفته، اما مرتبا و در اثنای کار با بیاناتی همانند «اینجایش را نخوانده بودم» و «فکر نمیکردم آنجایش آنطور باشد» بیش از نشاندادن قابلیتهای فنی نیاز خویش را عامل مقدار پول ردوبدل شده، معرفی نموده و ختم کلام را «راضی نشوید که بیش از این ضرر کنم» عنوان میدارد.
ج-پیمانکار مال جایی باشد که هنوز پول مهمتر از اعتبار ارزش و اهمیت دارد. میدانیم که در کشورهای صاحبنام اگر کننده کار متوجه شود که پیشبینیهایش غلط بوده و هزینه انجام کار بیش از آن مقداری که فکر میکرده، است یا به میزان قابل ملاحظه از سودش میزند یا حاضر میشود جهت از دستندادن اعتبار، کار را با ضرر و زیان به پایان برساند. گفتنی است، در کشورهای غیر اینگونه این کیفیت کار است که در ضرردهی دچار تغییرات زایدالوصف شده و سرانجام بر سر کارفرما «آوار» میشود.
در پایان بد نیست اشاره شود که در یافتن قراردادهای ترکمانچای ثانی و ثالث لازم نیست که همیشه دنبال طرف خارجی بگردیم، زیرا اگر چشم و دل خویش را گشوده و آنچه نادیدنی است، بینیم قادر خواهیم بود در همین نزدیکیها و در میان دوستان و آشنایان و رفقا از اینجور قراردادها زیاد ملاحظه کنیم؟!»
منبع: روزنامه آفتاب یزد
محمد ماکویی
نظر شما