تاریخ مواج هشت سال پایمردی

31 شهریور 1359 سالروز آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه ایران است که به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نام‌گذاری شده، پرداختن به این رخداد تاریخی، هر سال جنبه‌ای از رشادت‌ها و دلاوری‌ها را نشان می‌دهد، در این بین، مردان نفتی سهمی بسزا داشته‌اند و از انقلاب تاکنون، دوشادوش مسئولان نظام در جبهه‌های مختلف گام نهاده‌اند.

به گزارش شانا به نقل از نشریه مشعل، یکی از مردان این روزهای سخت صنعت پالایش کشور، حشمت اله ابراهیمی است که همه دوران جوانی و خدمت خود را در این صنعت سپری کرده و هم اکنون ریاست هیئت مدیره شرکت پالایش نفت اصفهان را بر عهده دارد و از خاطرات خود در دوران جنگ می‌گوید، خاطراتی که شنیدنی است.

گوشه‌ای از خاطرات 50 سال کار در صنعت نفت

تحصیلات ابتدایی را در سرآسیاب فرسنگی واقع در 6 کیلومتری شهر کرمان، دوران متوسطه را در شهر کرمان و تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده صنعتی (پلی تکنیک تهران) که امروزه دانشگاه صنعتی امیرکبیر نامیده می‌شود، گذراندم و در رشته مهندسی شیمی و پتروشیمی فوق لیسانس گرفتم.

سال 1345 پس از فارغ‌التحصیلی با وجود آن که می‌توانستم به طور مستقیم در شرکت ملی نفت که برای واحدهای جدید نیروی تحصیلکرده می‌گرفتند، استخدام و سربازی را خیلی کوتاه در شرکت ملی نفت سپری کنم (مثل بعضی دوستان همکلاس)، اما ترجیح دادم که تکلیف سربازی‌ام مشخص شود، اگرچه گروه‌های زیادی از سربازی معاف شدند، اما من نتوانستم و به خدمت رفتم.

هشت ماه در مرکز پیاده شیراز و 10 ماه در تسلیحات ارتش (باطری سازی نیرو) واقع در سلطنت آباد تهران مسئول شیفت بعدازظهر کارخانه شدم و با پیگیری، برنامه‌ریزی و کنترل مستمر، میزان تولید باتری شیفت عصر، از شیفت صبح پیشی گرفت.

در مهرماه 1347 پس از پایان خدمت سربازی در شرکت نفت استخدام شدم و کارآموزی را در پالایشگاه تهران که تازه راه افتاده بود، آغاز کردم، برای یادگیری سریع‌تر نحوه عملکرد واحدها و بستن و راه اندازی آن‌ها حتی روزهای تعطیل و استراحت را هم سرکار می‌رفتم (بدون کوچک‌ترین مزایا).

پس از حدود یکسال و نیم به اتفاق گروه راه‌اندازی به پالایشگاه جدید کرمانشاه رفتم و پس از راه‌اندازی پالایشگاه کرمانشاه، با این که من و بقیه همکاران، برای پالایشگاه شیراز استخدام شده بودیم، اما همکاران به شیراز منتقل و بنده به عنوان مسئول واحدها در کرمانشاه ماندگار شدم. 

از جمله اقدا‌م‌های مفید در کرمانشاه، رفع مشکلاتی بود که به طور مرتب در زمان راه‌اندازی واحد تبدیل، سبب صدمه دیدن تلنبه‌های خوراک و بستن واحد شده بود، از اتفاق‌های عمده پالایشگاه کرمانشاه، بالا آمدن ارتفاع رودخانه قره سو مجاور پالایشگاه، پس از آب شدن برف زیادی که بارید و رفتن مولدهای برق زیر آب و بسته شدن 18 روزه پالایشگاه بود.

پس از چهار سال کار و فعالیت در کرمانشاه و گذراندن یک دوره آموزش چهار ماهه، کارورزی، بازدید از پالایشگاه‌ها، کارخانه‌های مختلف تولیدکننده ماشین آلات و وسایل پالایشگاهی واحدهای تولید کاتالیست و سمینارهایی نظیر NPRA در ایالات گوناگون آمریکا، عازم ایران و سپس به شیراز منتقل شدم.

قابل ذکر است که در سال 1351 با دختر دایی‌ام که تازه لیسانس روانشناسی گرفته بود، ازدواج کردم و همسرم از کرمان به کرمانشاه منتقل شد، در شیراز مسئولیت واحدهای مختلف را به عهده گرفتم و آخرین سمت من رئیس سرویس‌های آب و برق و بخار (Utilities) بود که از مشکل ترین و حساسترین قسمت‌های هر پالایشگاه است، به‌ویژه پالایشگاه شیراز که با مسائل و تنگناهای عدیده‌ای همراه بود و به اجرای پروژه‌های جدید برای تامین هوا، آب صنعتی، بخار و برق نیاز داشت.

یکی از کارهایی که در این سمت انجام دادم، استفاده از آهک معمولی تولید داخل در تصفیه آب بود که پیش تر برای این کار، آهک هیدراته از انگلیس وارد می‌شد و اگرچه خیلی سختی کشیدیم، از آن جا که آهک داخلی درجه خلوصش به‌شدت تغییر می‌کرد، اما سبب شد کارخانه‌هایی برای تهیه آهک هیدراته استاندارد در ایران احداث شود و آهک از خارج وارد نشود.

سپس به عنوان رئیس پالایشگاه لاوان که در آن زمان جزو پالایشگاه شیراز محسوب می‌شد و تازه به کار افتاده بود، به لاوان رفتم، پالایشگاه نوساز لاوان اگرچه یک پالایشگاه کوچک و ساده بود، اما مسائل و مشکلات بزرگ و خاص خود را داشت، بعد از پیروزی انقلاب، به دلیل اعتصاب‌ها و بسته شدن پالایشگاه‌ها از جمله پالایشگاه لاوان (که برای مدت طولانی بسته بود) به شیراز برگشتم و پس از مدتی، مسئولیت عملیات پالایش را به عهده گرفتم.

پالایش و جنگ

از اواخر سال 1360 به عنوان معاون و سپس رئیس پالایشگاه اصفهان به این شهر منتقل شدم، پالایشگاه اصفهان که تازه آغاز به کار کرده بود، دنیایی کار و فعالیت شبانه روزی لازم داشت، در آن زمان که هنوز واحدهای صنعتی، به‌ویژه نیروگاه‌ها که مصرف کننده عمده نفت کوره بودند، کامل در سرویس قرار نداشتند و نفت کوره پالایشگاه برداشت نمی‌شد و چون به نفت سفید، نفت گاز، بنزین و گاز مایع نیاز مبرم بود و امکان واردات به دلیل جنگ و زدن کشتی‌ها و نداشتن بودجه کافی ممکن نبود، نفت کوره مازاد با مجوزهایی که مسئولان وقت داده بودند، در چاله‌های اطراف پالایشگاه ریخته می‌شد.

با پذیرفتن مسئولیت پالایشگاه، از ریختن نفت کوره در چاله‌ها جلوگیری کردیم و ابتدا با ایجاد تغییراتی در واحد قیرسازی و افزایش خوراک واحد قیرسازی از 4 به 20 هزار بشکه در روز، توانستیم به جای ریختن نفت کوره، قیر را در جاهای خاصی انباشته کنیم، زیرا می‌توان از قیر حتی کمی آلوده با خاک هم استفاده کرد، بیشتر در جاده سازی کاربرد دارد و آلودگی زمین، مسائل زیست محیطی آن و آتش سوزی که برای چاله‌های نفت کوره اتفاق می‌افتد، به مراتب کمتر از نفت کوره است، البته برای کاهش نفت کوره، ضمن ثابت نگه داشتن خوراک نفت خام پالایشگاه برای تولید محصولات سبک مورد نیاز، چند پروژه دیگر هم انجام شد.

از آن جمله می‌توان به استفاده از بنزین نامرغوب واحدهای کاهش گرانروی (که پیش‌تر در دیگ‌های بخار سوازنده می‌شد) و تبدیل آن‌ها به بنزین مرغوب و جایگزینی سوخت دیگ‌های بخار با نفت کوره و یا افزایش خوراک واحدهای آیزوماکس و مهم‌تر از همه تقلیل نفت سفید تزریقی به نفت کوره برای کاهش گرانروی آن اشاره کرد که پس از مذاکرات و مکاتبات عدیده و جلسات مکرر با مسئولان برنامه‌ریزی تلفیقی که مسئولیت تعیین مشخصات محصولات را به عهده دارند، سرانجام با پیگیری‌های مداوم قانع شدند که گران‌روی نفت کوره تولیدی پالایشگاه‌ها افزایش یافته و از این بابت حجم زیادی از نفت سفید تزریقی به نفت کوره کاسته و به تولید نفت سفید اضافه و از حجم نفت کوره تولیدی کم شده است.

پس از مدتی ورق برگشت و با راه‌اندازی واحدهای صنعتی، مصرف نفت کوره هم افزایش یافت و با کمبود مواجه شد، این بار به فکر افزایش خوراک و تولید محصولات مختلف با استاندارد روز شدیم، در این زمینه کارهای عدیده‌ای صورت گرفت و خوراک 2 پالایشگاه از 200 هزار بشکه طراحی شد و (هر پالایشگاه 100 هزار بشکه در روز ) تا مرز 400 هزار بشکه در روز یعنی حدود 2 برابر طراحی رسید، در این زمینه سرویس واحدهای کاهش گرانروی از خوراک ته مانده برج تقطیر در خلا (قیر سبک 300-200) به نفت خام تغییر داده و برای این کار پروژه‌های متعددی اجرا شد.

در واحدهای مختلف پالایشگاه، در زمینه‌های گوناگون فعالیت‌هایی انجام شد و بیش از هزار پروژه مختلف کوچک و بزرگ در واحدهای فرآیندی، مخازن و سرویس‌های آب و برق و بخار برای رفع تنگناها و سهولت عملیات به اجرا درآمد، همچنین واحدهای روغن سازی و قیر هم با کمک مهندس ساختمان ساخته شد و از سوی پالایشگاه راه‌اندازی و ساخت واحد حلال سازی شروع شد.

بازسازی‌های متعدد پالایشگاه بعد از هر بمباران و خسارات عمده ایجاد شده بر اثر انفجار و آتش گرفتن آن در کوتاه‌ترین زمان ممکن که باور آن، این روزها دور از تصور است، آغاز شد، کانون اصلی اولین بمباران در یکی از واحدهای فرعی کاهش گرانروی بود که بلافاصله صف‌های پمپ بنزین در شهر اصفهان به کیلومترها رسید و شایع شده بود که پالایشگاه اصفهان بمباران شده و باید آمریکایی‌ها برگردند و درستش کنند.

در صورتی که روز بعد به جز واحد کاهش گرانروی بمباران شده، بقیه پالایشگاه رفع عیب و راه‌اندازی شد، اما بعدها در بمباران‌های شدیدی که به قسمت‌های عمده پالایشگاه آسیب کلی رساند و تامین مصالح و ساخت آن به بیش از 6 ماه کار شبانه روزی نیاز داشت تا پالایشگاه راه‌اندازی شود، صف‌های پمپ بنزین عادی بود، چون مردم فهمیده بودند که کارکنان متخصص، دلسوز و انقلابی پالایشگاه، آن‌را می‌سازند.

باید به این نکته اشاره کرد که در اوایل برای پرتاب بمب، هواپیما روی پالایشگاه شیرجه می‌رفت و دقیق هم بمب‌های آن اصابت نمی‌کرد، اما در اواخر جنگ از فاصله بسیار دور با هواپیماهای سوپر استاندارد که به ارتش عراق داده بودند، بسیار دقیق هدف‌گیری و به واحدهای اصلی خسارت سنگینی وارد می‌کردند.

پالایشگاه اصفهان به تنهایی و با ظرفیتی بیش از خوراک نفت خام تمام پالایشگاهای موجود در آن زمان (تهران، شیراز، تبریز و غیره) کار می‌کرد و تامین عمده محصولات مهم و راهبردی با اصفهان بود و پالایشگاه برای رفع نیاز جامعه، هر اقدامی که می‌توانست، انجام می‌داد.

پس از پایان جنگ در سال 67 پالایشگاه‌هایی برای بازسازی پالایشگاه آبادان بسیج شدند و در آنجا روزی 20 ساعت کار انجام می‌شد، بعضی افراد مسئول، هر 70 روز یکبار به مدت سه روز استراحت می‌کردند و کوچکترین مزایای حقوقی هم نداشتند، جای خواب و خوراک آن‌ها نیز مناسب نبود، حتی 10 نفر از مسئولان در یک اتاق کوچک روی زمین می‌خوابیدند.

مسئولیت هماهنگی، بازسازی و راه‌اندازی پالایشگاه اصفهان با من بود، البته شرح بازسازی‌های پالایشگاه آبادان و پتروشیمی بندر امام بعد از 8 سال جنگ تحمیلی و عمده صدمات ناشی از بمباران و رطوبت هوا خود به فرصت جداگانه‌ای نیاز دارد.

بازسازی پالایشگاه آبادان در مدت 4 ماه و نیم که امروزه غیرقابل تصور و باور است، تکمیل و پالایشگاه راه‌اندازی شد و در 12 فروردین 1368 از سوی رهبر معظم انقلاب که در آن زمان رئیس جمهور بودند، افتتاح شد، بازسازی و راه‌اندازی پتروشیمی بندر امام هم پس از هشت سال جنگ تحمیلی و خرابی‌های بسیار که قرار بود از سوی آلمانی‌ها و با قیمت بسیار بالا به مدت طولانی انجام شود، توسط همان گروه‌هایی که در بازسازی پالایشگاه آبادان شرکت داشتند، به صورت مجانی و در زمان بسیار کوتاهی صورت گرفت و بعد از راه‌اندازی، از سوی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی افتتاح شد.

در اوایل دهه 70 علاوه بر واحد روغن سازی پالایشگاه اصفهان، پتروشیمی  اصفهان، پتروشیمی اراک و واحد LAB تولیدکننده مواد اولیه پودرهای لباسشویی متعلق به وزارت صنایع نیز راه‌اندازی شدند و پالایشگاه کمک‌های زیاد و همه جانبه‌ای به آن‌ها کرد.

از سال 1373 تا 1376 به عنوان مدیر مهندسی و خدمات فنی در کالای نفت لندن مشغول شدم و در آنجا هم مانند ایران، از صبح خیلی زود یعنی ساعت پنج صبح به وقت لندن و هشت صبح به وقت ایران تا پاسی از شب مشغول به کارهای زیادی در زمینه تقویت ساخت داخل و برگشت دادن تقاضاهایی که امکان تولید داخلی داشت، انتقال فناوری و رفع نیازهای صنعت نفت شدم و با آغاز تحریم‌ها از سوی آمریکا کار سخت شد و نیاز به فعالیت‌های بیشتری بود.

از اوایل سال 1376 به عنوان نخستین مدیرعامل شرکت پالایش نفت بندرعباس که در مراحل پایانی ساخت بود، مشغول به کار شدم، برای تکمیل و راه‌اندازی زودهنگام، کارهای زیادی صورت گرفت و مسئولیت‌های بزرگی به عهده گرفتم، چون سازندگان دستگاه‌های خارجی برای راه‌اندازی واحدهای‌شان که به صورت یکپارچه (Package) بود، به دلیل تحریم نیامدند و بعضی واحدها هم خیلی حساس و تخصصی و ناقص بودند، نظیر واحد بنزین سازی CCR به‌ویژه بخش مربوط به احیای کاتالیست، مسئولیت این کارها را هم به عهده گرفتم و پالایشگاه راه‌اندازی شد و برای رفع تنگناهای عدیده آن، اقدام‌های مفید و موثری صورت گرفت و پروژه‌های زیادی آغاز شد.

از سال 1381 در فازهای مختلف پارس جنوبی در عسلویه به عنوان مدیر راه‌اندازی فازها مشغول شدم و در این فازها هم پیشنهادهای زیادی برای بهبود واحدها و رفع مسائل آن‌ها داده شد و اقدام‌های خوبی نیز صورت گرفت.

سال 1383 بازنشسته شدم، اما همچنان بی وقفه کار می‌کنم و پس از 10 سال کار در پارس جنوبی، در بخش‌های مختلف به عنوان مشاور کار کردم و تا اوایل سال گذشته با پالایشگاه‌های سیراف، آناهیتا، پتروشیمی کرمان، روغن سازی سپاهان و غیره همکاری داشتم و از تیرماه 1395 در سمت رئیس هیئت مدیره پالایش نفت اصفهان به صورت موظف مشغول به کار بودم که به دلیل گرفتاری‌های زیاد و کار سنگین، عمده فعالیت‌های پیشین را رها کردم.

پالایشگاه اصفهان که به پالایشگاه طلایی (Golden Refinery) معروف است، افزون بر افزایش خوراک و تنوع فرآورده‌ها، برای بهبود کیفیت محصولاتی مانند بنزین، نفت سفید، نفت گاز و غیره پروژه‌های زیست محیطی در برنامه دارد که بعضی از آن‌ها انجام شده و برخی نیز در دست اقدام است و قرارداد ساخت یک پروژه بزرگ دیگر نیز به ارزش حدود 2 میلیارد دلار با همکاری کشور کره به زودی آغاز خواهد شد که با تکمیل آن، محصولات سنگین و کم مصرف به فرآورده‌های سبک با کیفیت بالا و با استاندارد یورو 5 تبدیل می‌شود.

کد خبر 278684

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =