عروس شهرهای ایران؛ بهترین توصیف برای آبادان است و بالیدن و افتخار هر آبادانی از برای تمدن و فرهنگی است که در جای جای آن ریشه دارد.
از هواپیما که پیاده شدم، باد سرد تا مغز استخوانم نفوذ کرد، باورم نمیشد سوز سرما از تهران بیشتر باشد، در بدو ورود با استقبال گرم دوستان شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی ایران راهی شدیم و سفر با سرما و آش گرم آبادان آغاز شد.
مقدمه بازدید، گفتگو با علی حکمت، مدیر شرکت پخش فرآوردههای نفتی منطقه آبادان است. از وی درباره نخستین موزه صنعت نفت پرسیدم.
حکمت میگوید: عملیات ساخت موزه نخستین پمپ بنزین ایران از 6 ماه پیش ازسوی طرح موزههای صنعت نفت ایران آغاز شده و اکنون به پایان رسیده است.
حکمت، فضای موزه را با نمایش نخستین و آخرین تلمبهها، پیمانهها، ظروف یک تا 200 لیتری، وسایل خانگی نفتسوز و ظروف اندازهگیری برایم ترسیم میکند.
وی با اشاره به اینکه ساختمان موزه با مهندسی معکوس از اتاق کنترل کیفیت به این حالت درآمده است، میگوید: این بنای تاریخی مکانی بسیار مناسب برای زنده نگه داشتن تاریخ سوخترسانی در کشور و مکانی توریستی و گردشگری است.
توضیحات مدیر با گفتههای مهرداد مفرشی، رئیس روابط عمومی تکمیل شد، سازنده ساختمان نخستین پمپ بنزین ایران را شرکت بریتیش پترولیوم معرفی و سال ساخت آن را 1306 هجری شمسی مصادف با 1927 میلادی حدود 90 سال پیش اعلام کرد.
این سازه برای فروش نفت سفید در بشکههای 150 لیتری ساخته شد که به تدریج با ورود اتومبیل به ایران با تغییر کاربری به پمپ بنزین تبدیل شد.
مفرشی به عکسی که ثابت میکند این نخستین موزه ایران است، اشاره میکند و به مراحل بازسازی و مرمت و پیدا کردن آجرهای بصرهای از دل شهر.
به دنبال شنیدن کلمهای جدید بودم که در این بین جمله «صنعت نفت با موزه زنده خواهد شد» را از زبان مفرشی شنیدم، چشمانش پر از عشق و هیجان بود، از سر صداقت سخن میگفت.
ایستگاه نخست، بازدید از نخستین پمپ بنزین ایران است. پیش از پیاده شدن نمای ساختمان خودنمایی میکند. ظاهری سراپا قدیمی و انگلیسی که تاریخ و قدمتش را تصویر میکند.
از بدو ورود اتومبیل قرمز رنگ «اوپل»، تلمبههای قدیمی و مخازن پرچی توجهام را جلب میکند.
مخازن 25 هزار لیتری پرچی قسمتی از تاریخ 90 ساله این مکان بود که شوقم را برای دانستن تاریخ آن دوچندان کرده بود.
داخل موزه که میشویم با صف اشیای قدیمی مواجهایم که بسیاری از آنها نا آشنا نیستند و ما را تا خاطرات کودکی با خود میبرند.
پیتهای حلبی، پیمانههای نفت، گاری نفت فروش محله، چراغهای نفتی، پیکنیکهای قدیمی و دهها وسیلهای که برخی از آنها هم به سن و سال من قد نمیدهد اما تماشایش مرا به وجد میآورد.
نگاهی اجمالی به اشیاء، نشانی از باور جمعی برای بودن و ماندن و دیده شدن دارد.
نگاهی به محوطه ماشینهای قدیمی میاندازم، شهرک سینمایی غزالی برایم تداعی میشود و فیلمهای قدیمی؛ حس و حال خوبی است.
برقراری ارتباط با کودکی و خوشیها و بیخیالیهای آن دوران در تاریخ شهری که روزی عروس شهرهای ایران لقب گرفته بود، مرا به گذشته می برد.
با گپ و گفت صمیمانه با مسئولان موزه و پیشنهادهایی به آنان به سمت اسکلهها حرکت کردیم، متاسفانه به بازدید جرثقیل اکوان و گوگرد نرسیدم و راهی پنجمین و ششمین اسکله نفتی آبادان شدیم.
از دور گروه بچههای معماری و طراحی به همراه اکبر نعمتالهی، چهره آشنای طرحهای ماندگارِ نفت و مدیر طرح موزههای صنعت را میبینم. همراهی با آنها جالب است. منتظر شنیدن حرفهای یواشکی و دیدگاههایشان در باره طرح موزهها هستم که با صدا و توضیحات او متوجه جای تیرها و ترکشها روی دیوار پالایشگاه و فشنگهای جا مانده در اسکله فلزی میشوم.
اسکله همچنان پر ابهت است. با آنکه غبار زنگار رویش را پوشانده است، اسکله 90 ساله که نمی توان ترس از راه رفتن بر روی آن را کتمان کرد.
از طرحها خبردار نبودم، اما صحبتهای گروه، خبر از طرح و برنامههای خوب داشت.
با دوستان شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی خداحافظی کردم و سوار ون همراه گروه شدم با حسرت جرثقیل اکوان، گوگرد و ... غیره را دیدم و از کنارش گذر کردیم.
به پالایشگاه آبادان میرسیم. در محوطه جانمایی شده برای موزه «نخستین نیروگاه ایران» به چشم میآید.
باورم نمیشود، ابهت آن هنوز پس از 90 سال خیره کننده ست. هیجان خاصی دارد. پالایشگاههای زیادی دیدم ، اما آبادان تحسین برانگیز است.
با دیدن این پالایشگاه احساس غرور میکنم و انرژیام چند برابر میشود، گشت و گذار در آن شگفتانگیز است. بیشک بهترین گزینه برای موزه است. نیروگاه هنوز قدرتمند پابرجاست، با جدیدیها نمیتوان آن را مقایسهاش کرد.
در بازدید از قسمت دوم نیروگاه با مسئول طرح معماری و ساختمان موزههای نفت همکلام میشوم.
« از او در مورد احساسش پرسیدم، راستی یادم رفت ساسان بامداد صوفی، مجری طرح موزههای نفت آبادان است، عشق در چشمانش موج میزد، برایم از اجرای فاز نخست طرح موزههای آبادان با اولویت آموزشگاه فنی و حرفهای آبادان" یا «آرتیزان اسکول» (Artisan School)، پمپ بنزین آبادان، نیروگاه شماره یک، اسکله و خانههای تشریفاتی میگوید.
از قدمت نیروگاه گفت که یک سال پس از کشف نخستین چاه نفت ایران در مسجد سلیمان، شرکت نفت انگلیس و ایران در 1288 قراردادی با شیخ خزعل امضا کرد و یک مایل مربع (58ر2 کیلومترمربع) از اراضی آبادان را، برای احداث پالایشگاه، از او خرید و طراحی پالایشگاه در این سال آغاز شد و کار احداث آن سه سال طول کشید.
مساحت موزه را 6 تا 7 هزار متر عنوان میکند که قسمت ورودی انجین روم «مخصوص افسران موتور خانه»، قسمت بالای نیروگاه که به نمایش مولدها، ژنراتورها و تجهیزات نیروگاهی، قسمت پشتی که بویلرهای نیروگاهی اختصاص دارد و قرار است انواع و اقسام وسایل برقی و هر آنچه که از نیروگاه تغذیه میکند و فضای بیرونی که به اشیاء قدیمی تعلق دارد.
او به گروه اشاره میکند، تقریبا همگی هستند از آقای نعمتالهی گرفته تا مجری طرح، گردآورنده اشیا و اسناد و تجربه 350 ساله گروه برای راهاندازی موزههای نفت.
ادامه بازدید یکی از حاضران که چین و چروک صورتش نشان از تجربه و عشق به این مکان دارد، توجهام را جلب کرد. با او همکلام میشوم. همکلامی از جنس حسرتهای جوانی و زنده کردن خاطرات قدیمی.
خود را اینگونه معرفی کرد محمود صراف، کارشناس اشیاء، فارغالتحصیل مهندسی نفت از آمریکا و بچه آبادان، از احساسش گفت و امیدی که در دل برای حفظ تاریخ و میراث این صنعت دارد و پایان صحبتمان به مجموعه منحصربهفرد چند هزار قطعهای اشیا جمعآوری شده این صنعت از سراسر کشور که در دنیا بینظیر است، ختم شد.
قدم زنان به نردبانی که به بام نیروگاه ختم میشد، رسیدیم. نگاه پر از حسرتم را دید و گفت، بالا نمیروی؟ با سر جواب دادم و از خداخواسته کولهام را گوشهای گذاشتم. پاهایم نخستین پله را که لمس کرد از شدت هیجان صدای قلبم را میشنوم، دو ردیف پله فلزی که مرا به بام پالایشگاه میرساند و تاورهای 70 متری که احساس حقارت آدمی در مقابل فناوری کار دست بشر را به رخ میکشید.
دلم میخواهد، باز هم بمانم و تماشا کنم. اما فرصت محدود است و موعد رفتن. در بازگشت در محوطه سلویج «انبار مواد زائد»، گروه حاضر از موزه در جستجوی اشیا قدیمی و برنامهریزی برای طراحی سایت موزه هستند. سایت پر از تکههای قدیمی پالایشگاه است که از سر صبر و حوصله خود موزهای دیدنی میشد.
در ادامه بازدید به سمت فاندری foundry «نخستین مرکز ریختهگری صنعتی در ایران» میرویم، نمای منحصر به فردی ست. پالایشگاه حالا در قاب بتنی دیوار پیش رویمان است که در این تصویر تماشاییتر است. پایین پر از تجهیزات قدیمی آتشنشانی از ماشین و کپسول گرفته تا .... بود.
حاضران شروع به عکس گرفتن میکنند ؛ من اما در این سفر سراپا شنونده هستم. هیچ عکسی از این سفر نینداختم سلفی هم فراموش کردم، فقط دیدم و شنیدم و سرمست از بودنهای خوب شدم.
محاوره مسئول آتشنشانی و ایمنی را با گروه درک نمیکردم. سخن از موزه من داشت که اشیا قدیمی موزه متعلق به ما هست و به شما نمیدهیم.
آقای صوفی با صدای نسبتا بلندی که نشان از تاکید داشت، گفت موزه شما و همه مردم آبادان و ایران است و برای شما میسازیم. تعجب کردم من و ما از برای چیست، مگر نه اینکه موزه حافظ تاریخ صنعتی است که حق هر ایرانی است. مجادله بیهودهای بود، گذر کردم ؛ اما دلگیر از این مقاومتها شدم.
موزه، طرح بزرگی است که آدمهای بزرگ میخواهد با وسعت دید بالا. شاید هم نیاز به زمان دارد و اعتماد که تنها با دیده شدن، فراهم میشود.
به سمت بنگله «خانههای تشریفاتی» منطقه نخلستان قدیم رفتیم، بیش از 90 سال قدمت داشت. خانههایی که به دکتر اقبال وزیر نفت آنزمان و خانواده پهلوی تعلق داشت.
خانههای تشریفاتی از آن جهت پراهمیت است که تصمیمهای مهم درباره این صنعت و قراردادهای بزرگ نفتی در آن گرفته شده است.
پس از استراحت به سمت «آرتیزن اسکول» (Artisan School) رفتیم. فضایی متفاوت از آنچه که دیده بودم، آموزشگاه در جوار پالایشگاه آبادان و در مساحت 11 هزار مترمربع در خیابان مرحوم دهداری، روبروی ورزشگاه تختی این شهر واقع شده است.
همراهی غلامحسین کمالدشتی، کارشناس موزه و مسئول مرکز فنی حرفهای بسیار دلنشین بود، دقت نظر و اطلاعاتش عالی است. پر از شور و هیجان بود با ورود به محوطه، دوچرخههای قدیمی و اتوبوس زردی که نیمه پوشیده شده بود، جلب نظر میکند.
داخل اتوبوس رفتیم با تغییر کاربری برای کتابخانه بازسازی شده بود. ایده خوبی است.
پیاده شدیم و به سمت دیوارهایی که پر از قطعات چوبی بود، رفتیم. تاریخ حک شده روی دیوار را نشان داد سال 1312 خودنمایی میکرد.
مرکز نمایش وسایل ریختهگری جالب است؛ تعداد قطعات بسیار زیاد است و گردآوری این حجم قطعه برایم جالب تر. اشیاء اندازهگیری مخازن و میزان آب موجود در نفت و اشیاء مرتبط با این صنعت گرفته تا رادیو و دوربینهای قدیمی و اسناد زیرخاکی.
با راهنمایی آقای کمالدشتی وارد کارگاه شدیم، باورش سخت است؛ این همه دستگاههای ریخته گری، تراشکاری، پمپشاپها، نجاری، مکانیکی، جوشکاری، برق، سوهانکاری و ... یکجا جمع آوری و حفظ شده است.
مدرسه، وزن نفتیهای قدیم را به رخ میکشید و دلیل این مدعا که نفتیهای قدیم از تخصص و تبحر چیزی کم نداشتند، آنهایی که اسم صنعت نفت را در جهان پرآوازه کردند و نامی و نانی برای این کشور آوردند، همین است.
سولهای که برای رسیدن به پایانش سه سال عمر میخواهد و صبوری.
توضیحات اینگونه آغاز شد. آموزشگاه فنی و حرفه ای سال 1312 شمسی به عنوان نخستین مرکز آموزش فنون تخصصی صنعت نفت در کشور راهاندازی شد. این آموزشگاه در خاورمیانه نیز عنوان نخستین را یدک میکشد و مهمتر آنکه در جهان نیز سومین مرکز آموزشی در زمینه نفت به شمار میآید که ساختار جدید اجتماعی شهر آبادان را پیریزی کرده است.
بازدید از کل محوطه موزه و ماشینها و خودنمایی ترکشهای بر دیواره موزه به پایان رسید. صحبت پایانی را با دکتر نعمتالهی، مدیر طرح موزههای نفت دارم، او از طرح احداث موزهها به عنوان «نهضت حفظ ، مرمت و بازسازی آثار، تاسیسات و اماکن صنعت نفت» یاد میکند و هدف از راهاندازی این نهضت با دستور وزیر از سال 92 را حرکتی ماندگار در این صنعت و توسعه صنعت گردشگری و توریسم میداند.
موزههای صنعت نفت به باور من کار بزرگی است که با حمایت همه نفتیها پا گرفته و حفظ میشود، آنچه که غیرت ایرانی گفته میشود در این صنعت نمایان است و باید به دید عموم گذاشته شود.
بازدید از شهر موزههای ایران با نتیجه بازی 0 – 1 صنعت نفت آبادان و سایپا به تهران پایان مییابد؛ به امید دیدار دوباره عروس شهرهای ایران.
اکرم برنجی
نظر شما