معمای تولید ۶ میلیون بشکه‌ای نفت در زمان شاه/ کنسرسیوم خارجی چه بلایی سر میدان‌های نفتی ایران آورد

کارشناس باسابقه مناطق نفت‌خیز جنوب ضمن تشریح معمای تولید ۶ میلیون بشکه‌ای نفت در زمان شاه، گفت: در گام نخست انقلاب بحث استقلال در صنعت نفت و تولید صیانتی نفت ایران که راهبرد معمار کبیر انقلاب بود به‌خوبی اجرایی شد و حال باید در گام دوم، تمرکز اصلی بر توسعه زنجیره ارزش نفت قرار گیرد.

به گزارش شانا به نقل از فارس، وجود منابع عظیم نفت و گاز در کشور، ایران را به عنوان یک کشور نفتی در سطح دنیا مطرح کرده است که در آن صنعت نفت به عنوان موتور محرکه اقتصاد کشور نقش حائز اهمیتی را ایفا می‌کند.

جایگاه صنعت نفت کشور به قدری حائز اهمیت است که اعتصابات نفتی‌ها در دوران طاغوت، نقشی کلیدی در تغییر نظام و روی کارآمدن جمهوری اسلامی ایران داشته است.

بعد از انقلاب اسلامی، دو راهبرد کلی در صنعت نفت توسط امام خمینی (ره) و رهبری معظم انقلاب ناظر به صیانت از تولید نفت و رهایی از خام‌فروشی نفت مطرح شد که این دو راهبرد در تعارض جدی با ایده و عملکرد رژیم شاهنشاهی در صنعت نفت کشور بوده است.

ملی شدن صنعت نفت در دوران مصدق هر چند به معنای پایانی بر قراردادهای امتیازی در صنعت نفت ایران بود اما با کودتای ۲۸ مرداد شکلی نو از استعمار نفت ایران در قالب قرارداد کنسرسیوم بین دولت ایران و کنسرسیومی از شرکت‌های نفتی بین‌المللی به سهم ۵۰ به ۵۰ برای بهره‌برداری از منابع نفتی ایران آغاز شد، اما با وقوع انقلاب معادلات در صنعت نفت ایران به کلی تغییر کرد.

در این راستا برای بررسی وضعیت صنعت نفت کشور پیش و پس از انقلاب اسلامی و میزان موفقیت جمهوری اسلامی ایران در تحقق اهداف راهبردی خود با حسین نورالدین‌موسی کارشناس باسابقه مناطق نفت‌خیز جنوب به گفت‌وگو نشستیم.

یکی از کلیدی‌ترین مباحث مربوط به بالادست صنعت نفت، «برنامه‌های تولید از مخازن نفتی» است. به‌عنوان پرسش نخست، پیش و پس از انقلاب چه تغییراتی در این برنامه‌ها شکل گرفت؟

برنامه‌های تولیدیِ متفاوت، آثار مختلف و مستقیمی بر عملکرد و حجم نفت قابل استحصال در طول عمر مخزن خواهد داشت و بسیاری از پدیده‌های حاصل از برنامه‌های تولیدی، برگشت‌پذیر نیستند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بدون توجه به اصول صحیح مدیریت مخازن، تولید نامتعادلی از مخازن نفت ایران انجام می‌شد.

پیش از انقلاب برنامه‌های تولید نفت ایران توسط شرکت‌های خارجی تدوین می‌شد و نگاه‌ کوتاه‌مدت شرکت‌های خارجی برای تولید حداکثری نفت سبب می‌شد که بخش‌هایی که در افق مخزنی دارای کیفیت بهتر و تولید آسان‌تری بودند در کوتاه‌مدت هدف تولید حداکثری قرار گیرند.

می‌توانید در این بار مثالی بزنید.

برای نمونه پیش از انقلاب، در میدان مارون عمده چاه‌ها در لایه ۳ مخزن آسماری آن تکمیل می‌شدند و به لایه‌های ۴ و ۵  آنچنان توجهی نمی‌شد. این برنامه‌های تولیدی نامتوازن در بلندمدت برای طول عمر مخزن و تولید انباشتی مشکل‌آفرین بود و سبب شد پس از انقلاب با شرایط پیچیده‌ای برای تولید صیانتی از این میدان‌ها روبه‌رو شویم.

پیروزی انقلاب و فرمایش امام خمینی (ره) مبنی بر صیانت از مخازن نفت باعث شد که مقدار تخلیه مخازن و برنامه‌های تولیدی تا حد امکان به صورت صیانتی در دستور کار سازمان‌های مهندسی نفت قرار گیرد.

از نظر مهندسی مخازن کاملا مشخص است که برنامه‌های تولیدی در زمان شاه برای مخازن اصلی و بزرگ کشور مانند مارون، آغاجاری و گچساران نه تنها مشکلات عملیاتی و سرمایه‌گذاری ایجاد کرد بلکه بخش عمده‌ای از ذخایر نفت کشور نیز از بین رفت.

به نظرم به موضوع تصمیم‌گیری و حکمرانی در صنعت نفت ایران پیش از انقلاب بیشتر بپردازیم، پس اینگونه که شما اشاره کردید در عمل برنامه‌ریزی توسط شرکتهای خارجی انجام می‌شد و ایرانی‌ها صرفا مجری بودند؟

پیش از انقلاب در بخش بالادستی صنعت نفت، تصمیم‌گیری و تدوین برنامه‌های تولیدی توسط شرکت‌های خارجی انجام می‌شد. حتی در بحث جنگ نفتی اعراب و اسرائیل، رژیم شاه را مجبور کردند که به سمت تولید ۸ میلیون بشکه در روز حرکت کند هر چند به‌صورت غیرصیانتی باشد.

طبق این برنامه تولیدی، تولید نفت ایران از خشکی ۷.۲ میلیون بشکه در روز و از بخش فلات قاره و دریا ۸۰۰ هزار بشکه در روز باید افزایش می‌یافت اما در مخازن آسماری اهواز، مارون، گچساران و آغاجاری این برنامه جواب نداد و طبیعی هم بود. با وجود حفاری‌های متعدد در خشکی اما دبی چاه‌های نفت کاهش می‌یافت و افت فشار جبران ناپذیری به مخازن کشور وارد شد سرانجام آنها مجبور شدند که برنامه تولید نفت از خشکی را ۱.۵ میلیون بشکه کاهش دهند و به رقم ۵.۷ میلیون بشکه در روز اصلاح کنند.

پیش از پیروزی انقلاب تولید نفت ایران بین ارقام ۵.۴ تا ۵.۶ میلیون بشکه در روز بود و اگر با آن نرخ تخلیه و به صورت غیرصیانتی تولید از مخازن کشور ادامه می‌یافت تا سال ۱۳۷۷ تولید نفت مناطق خشکی کشور با افت شدید به ۲.۵ میلیون بشکه در روز می‌رسید این در حالی است که  تولید روزانه در سال ۱۳۷۷ در مناطق خشکی حدود ۳.۵ میلیون بشکه در روز بوده است.

پس از انقلاب طبق فرمایش حضرت امام، برنامه‌های تولیدی به@صورت صیانتی و مطابق با توان مخزن در دستور کار قرار گرفت، پیش از انقلاب ایرانی‌ها بیشتر در حوزه بهره‌برداری و تعمیرات در بالادستی صنعت نفت مشغول به کار بودند و نقش برنامه‌ریزی نداشتند.

شما می‌گویید انقلاب اسلامی سبب استقلال در صنعت نفت کشور شد و پس از انقلاب، تصمیم‌گیری برای تولید صیانتی از خارجی‌ها گرفته شده و ایرانی‌ها همه‌کاره صنعت نفت خودشان شدند. اما این موضوع هزینه‌هایی را هم در پی داشت برای نمونه بحث عقب‌ماندگی از فناوری روزآمد دنیا موضوعی است که زیاد مطرح می‌شود. آیا شما این تحلیل را قبول دارید؟

به نظرم عده‌ای به ناحق با ترسیم فضای ناکارآمد و عقب نشان دادن تجربه کارشناسان سازمان‌های فنی و مهندسی وزارت نفت، ادعاهای خود مبنی بر عقب‌ماندگی از فناوری در صنعت نفت همزمان با رفتن خارجی‌ها را عنوان می‌کنند.

یک سوال می‌پرسم، وظیفه متخصصان نفتی چیست؟ جز برنامه‌ریزی بلندمدت با نگهداشت تولید و توسعه میدان‌ها نفتی جدید است؟ ما بعد از انقلاب ۳۴ مخزن نفتی کوچک، متوسط و بزرگ مثل مخزن نفتی آزادگان را آغاز به توسعه کردیم و به تولید زودهنگام رسیدیم، همه این مخازن زیر نظر کارشناسان شرکت ملی نفت ایران در مدار توسعه قرار گرفتند.

مخازن ایلام، سروک آب‌تیمور، آسماری بینک، فهلیان دارخوین، بنگستان رامشیر، آسماری‌های بالایی و پایینی زیلایی، بنگستان زیلایی، سولابدر، سیاهمکان، قلعه نار، کارون، کبود، بنگستان کوپال و مخزن بزرگ آزادگان از جمله میدان‌های است که پس از انقلاب توسعه یافت.

در مخزن بزرگ آزادگان، مناطق ‌نفت‌خیز چاه‌های اکتشافی را به چاه‌های تولید تبدیل کرد. شرکت‌های شل و اینپکس برای توسعه این میدان وقت تلف می‌کردند و به خاطر تحریم حاضر به اجرای کار نمی‌شدند. در نتیجه خود شرکت ملی نفت دست به کار شد.

گفته می‌شد امکان اجرای این طرح در ۶ ماه وجود ندارد. در این پروژه بدون وجود کریدور، با احداث  ۱۰۰ کیلومتر خط لوله نفت حاصل از تولید زودهنگام به واحد بهره برداری اهواز ۳ متصل شد و از ظرفیت خالی آن واحد استفاده شد، همچنین ۱۰۰ کیلومتر نیز خطوط جریانی، احداث تفکیک‌گر، ایستگاه‌های تأمین برق، ابزار دقیق و ... در مدت زمان ۶ ماهه با کیفیت مناسب انجام شد.

در این طرح، طراحی و مدیریت مهندسی مالی پروژه توسط شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب انجام شد. همه فعالیت‌هایی هم که ذکر کردم توسط پیمانکاران داخلی و محلی انجام شد. بنابراین به نظر بنده توسعه آزادگان یک الگوی مناسب برای توسعه مخازن با حداقل هزینه و بدون نیاز به هزینه‌های بالای سرمایه‌گذاری و با استفاده از شیوه علمی توسعه پلکانی است. تمام هزینه‌های این ۶ چاه در ۴۰ روز قابل برگشت بوده و تولید آن وارد مدار شده است.

فرآیند توسعه شامل مطالعه میدان و تهیه برنامه جامع توسعه، حفاری چاه‌ها و احداث واحدهای روسطحی مانند واحدهای بهره‌برداری و نمک‌زدایی و نصب سیستم‌های اندازه‌گیری است. کشور ما چه مشکلی در انجام هر یک از بخش‌ها دارد!؟

با پیروزی انقلاب نظارت بر مطالعات مخازن که تا پیش از آن توسط خارجی‌ها صورت می‌گرفت به ایرانی‌ها سپرده شد و کارشناسان داخلی به خوبی این کار را انجام دادند و حتی بعدها که در قراردادهای موسوم به بیع متقابل در سال ۱۳۷۸،   شرکت‌های خارجی وارد کشور شدند، این شرکت‌ها همه مطالعات انجام شده توسط کارشناسان ایرانی را تأیید کردند.

فناوری در دو بخش نرم‌افزاری و سخت‌افزاری تعریف می‌شود. تاکید شما درباره توانمندی داخلی ناظر به بخش نرم‌افزاری شامل برنامه‌ریزی و امثالهم است اما در بخش ‌سخت‌افزاری شامل تجهیزات نیز آیا این موضوع صدق می‌کند؟

بنده قبول می‌کنم که تحت تأثیر تحریم‌ها ما از داشتن برخی  ابزار استخراج و تجهیزات روزآمد دنیا محروم شدیم، اما توجه داشته باشید که هم‌اکنون درصد بسیاری بالایی (حدود ۸۰ درصد) از تجهیزات نفتی در داخل کشور بومی‌سازی شده است. اگر در حوزه سخت‌افزاری بر عقب‌ماندگی در برخی تجهیزات اشاره می‌کنید به این پیشرفت‌ها هم توجه داشته باشید و آنگاه قضاوت خودتان را جمع‌بندی کنید.

به نظر بنده در حوزه نرم‌افزاری ما توانمندی لازم در حوزه مطالعات جامع مخازن را داریم و در رشته‌های مختلف مهندسی مخازن، مهندسی فرآیند، زمین‌شناسی، نیروی انسانی متخصص در کشور وجود دارد. در بخش حفاری، کشور ما دارای تجارت و سوابق یکصد ساله است. یکی از بهترین کارهایی که پس از انقلاب انجام شد فتوای حضرت امام(ره) برای تاسیس شکل‌گیری شرکت ملی حفاری بوده است.

میدان‌های نفتی ایران تقریبا شبیه میدان‌های آمریکا بوده و پیچیدگی‌هایی زیادی به لحاظ ساختاری دارند اما در حوزه حفاری ایرانی‌ها صاحب سبک هستند و در صورت کاهش تنش‌های سیاسی می‌توان از پتانسیل موجود برای صدور خدمات فنی و مهندسی نیز بهره گرفت.

پس از انقلاب تعداد زیادی از کارخانه‌های بهره‌برداری و ایستگاه‌های پمپاژ احداث شده است و حتی در شرایط جنگ نیز  واحدها حفظ شدند به‌گونه‌ای که یک ساعت در تولید و صادرات نفت ایران در جنگ تحمیلی وقفه ایجاد نشد. آیا این اقدامات بدون یک سیستم نرم‌افزاری توانمند قابل انجام است؟

بله در برخی بخش‌های سخت‌افزاری به خصوص در دریا ما نیاز به یکسری تجهیزات داریم که ان‌شاءالله با توسعه شرکت‌های دانش‌بنیان در آن زمینه‌ها نیز خودکفا خواهیم شد.

ناظر به همان مسئله نرم‌افزاری مقایسه‌ای بین قبل و بعد از انقلاب انجام می‌شود به این صورت که پیش از انقلاب تولید نفت ایران روزانه ۶ میلیون بشکه بود اما پس از انقلاب ۴ میلیون بشکه. آیا این مقایسه گویای عقب‌ماندگی صنعت نفت نیست؟

این مقایسه چند مغلطه در درون خود پنهان دارد که شاید برای مردم روشن نباشد. نخست تولید ۶ میلیون بشکه فقط برای دو ماه رخ داد و نه بیشتر. در نتیجه وقتی تولیدی پایدار نباشد نباید مبنا قرار گیرد. دوم این مقدار تولید به صورت غیرصیانتی انجام شد و مخازن بزرگ ما آسیب دیدند و اگر ما با همان مقدار تخلیه تولید را ادامه می‌دادیم از سال ۱۳۷۷ به بعد در تولید نفت موردنیاز کشور دچار مشکل می‌شدیم.

سوم همه مخازن نفتی یک نیمه نخست عمر و یک نیمه دوم عمر دارند. طبیعی است که در زمان شاه مخازن نفتی ایران جوان بودند و پتانسیل تولید از آنها بالا بود و فشار بالایی داشتند. اما الان مخازن بزرگ نفتی ایران در نیمه دوم عمر خود هستند و به اصطلاح در دوره کاهش دبی هستند و توان تولید گذشته را ندارند. پس این مقایسه از سه جهت کاملا غلط است و موضوع ارتباط چندانی با بحث فناوری ندارد و شما باید پروفایل عمر مخازن را مبنا قرار دهید. کل تولید انباشتی نفت پیش از انقلاب حدود ۲۶.۲ میلیارد بشکه بوده است اما پس از انقلاب مجموع تولید انباشتی نفت از مناطق نفت‌خیز جنوب ۴۴ میلیارد بشکه بوده است.

آیا تجربه‌ای از عملکرد شرکت‌های خارجی در بالادست صنعت نفت پس از انقلاب وجود دارد که عملکرد آنها با ایرانی‌ها مقایسه شود؟

در جریان قراردادهای بیع متقابل، شرکت‌های بزرگ خارجی حضور پیدا کردند. برای نمونه قرار بود رقم تولید از میدان درود را که ۱۸۳ هزار بشکه در روز بود را به رقم ۲۳۰ هزار بشکه در روز برسانند. پس از ۸ سال همان نگهداشت تولید را هم نتوانستند انجام دهند و با ۱۳۰ هزار بشکه تولید تحویل دادند.

در آن بازه زمانی میدان‌های درود، بلال، سروش، نوروز و ... در اختیار همین شرکت‌های بزرگ نفتی قرار گرفت اما ببینید تولید قرار بود چند بشود و سرانجام چند شد؟ اینکه بنده مدعی هستم که از لحاظ نرم‌افزاری توانمندی داخلی در توسعه میدان‌های پیچیده ایران کمتر از خارجی‌ها نیست را می‌توانید در عملکرد آنها در قراردادهای بیع‌ متقابل ببینید.

مطالعه و توسعه این میدان‌ها به شرکت‌های خارجی سپرده شد و قرار بود ۱.۲ میلیون بشکه در روز تولید افزایش یابد اما در مخازن در حال تولید، تنها ۱۰ درصد از اهداف تولیدی به سختی محقق شد.

در نتیجه مقایسه میزان تولید قبل و بعد از انقلاب ربطی به تکنولوژی ندارد. مخزن مسجد سلیمان یک روزی در دوره حداکثر دبی، ۱۲۵ هزار بشکه تولید می‌داد اما امروز مثلا ۵ هزار بشکه تولید میدهد. اگر شما همه پول‌ها و تکنولوژی‌های دنیا را بیاورید تولید از این مخزن به ۱۲۵ هزار بشکه برنمی‌گردد.

با اجرای برنامه‌های افزایش ضریب بازیافت نیز صرفا می‌توان تولید انباشتی و طول عمر مخزن را افزایش داد اما نمی‌توانیم تولید را به رقم توسعه اولیه رساند.

دو راهبرد کلی در صنعت نفت پس از انقلاب مطرح شد: راهبرد اول توسط حضرت امام درباره «تولید صیانتی نفت» و راهبرد دوم درباره «رهایی از خام‌فروشی» توسط مقام معظم رهبری. درباره راهبرد اول و دستاوردهای انقلاب توضیح دادید اما به راهبرد دوم و عمکرد جمهوری اسلامی ایران پرداخته نشد. یکی از انتقادات اصلی به شاه، خام فروشی نفت و تامین مواد اولیه غربی‌ها بود. ولی نکته اینجاست که پیش از انقلاب هفت پالایشگاه نفتی احداث شد در حالی که پس از انقلاب تنها سه پالایشگاه ساخته شد. یعنی حداقل در حوزه عملکرد، ایده خام‌فروشی شاه پس از انقلاب  توسط وزرای نفت جمهوری اسلامی ادامه یافت. آیا این ایراد را وارد می‌دانید؟  

بله در این حوزه با شما هم‌نظر هستم و فرمایش شما کاملا درست است. ما پس از انقلاب آنطور که باید به سمت زنجیره ارزش حرکت نکردیم. البته اقدام‌های خوبی در صنعت پتروشیمی انجام شده است اما در این صنعت نیز تقریبا خام فروش هستیم.

احداث پالایشگاه ستاره خلیج فارس اقدام بزرگی بود اما همچنان عقب هستیم. به بیان دیگر نسبت به گذشته حرکت رو به جلو انجام شده است اما این کافی نیست.

با وجود توصیه‌های مکرر مقام معظم رهبری بر حرکت به سمت زنجیره ارزش، وزارت نفت در برهه‌های مختلف گوش شنوایی برای این موضوع نداشت و تمرکزش بیشتر در راستای سیاست سهم محوری و خام‌فروشی نفت بود.

ما می‌توانستیم هم در توسعه پالایشگاه‌ها و پتروپالایشگاه‌ها و هم در توسعه زنجیره ارزش پتروشیمی‌ها بهتر عمل کنیم و به نظر بنده وزارت نفت دولت سیزدهم باید تمرکز اصلی خود را بر اصلاح بنیادین سیاست‌گذاری زنجیره ارزش و حداکثرسازی درآمدهای ملی قرار دهد.

به‌عنوان پرسش آخر، با همه نقاط قوت و ضعفی که در صنعت نفت کشور وجود دارد، در گام دوم انقلاب راهبرد و سیاست‌های این حوزه باید چه سمت‌وسویی داشته باشد؟

در گام دوم انقلاب ما باید ذیل یک طرح جامع انرژی مبتنی بر واقعیت‌های میدانی و ظرفیت‌های کشور بر اساس آمایش سرزمین حرکت کنیم که در این طرح همه پارامترها و متغیرها دیده شود. با توجه به سهم ۹۹.۸ درصد نفت و گاز و فرآورده‌های نفتی در سبد انرژی کشور و همچنین با توجه به نقش ارز حاصله از فروش نفت در اقتصاد ملی ضرورت دارد طرح جامع انرژی با تمرکز بر برآورد دقیق منابع بالفعل و بالقوه هیدروکربوری کشور، چگونگی حرکت به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر و اصلاح بنیادین زنجیره ارزش با خلق حداکثری ارزش افزوده تدوین شود. در این طرح باید اثرات متقابل انرژی و اقتصاد دیده شده و تقاضای حامل‌های انرژی به تفکیک در بخش‌های مختلف کشور مدنظر قرار گیرد.

تعیین سناریوی بهینه تامین انرژی با در نظر گرفتن توجیه فنی و اقتصادی در بلندمدت، تعیین سبد بهینه حامل‌های انرژی و ترکیب بهینه فناوری‌های سیستم عرضه انرژی در کشور در میان‌مدت و بلندمدت با ملاحظات آمایش سرزمین و مسائل محیط زیستی نیز از جمله دیگر اولویت‌هاست.

هدررفت انرژی در کشور بسیار بالاست و باید ظرفیت‌های صرفه‌جویی در بخش‌های مختلف شناسایی شده و برای آن برنامه‌ریزی شود، نکته مهم‌تر مربوط به حوزه دیپلماسی انرژی و استفاده از ظرفیت‌های جغرافیای سیاسی و اقتصادی است.

پیش‌نیاز همه این موضوعات این است که ما از انتشار اطلاعات غلط نهادینه شده و تئوری‌سازی‌های اشتباه در صنعت نفت برای مسئولان ارشد نظام جلوگیری کنیم. دلیلی ندارد که وقتی فردی مسئولیتی نداشته و هیچگونه اطلاعاتی از سنگ مخزن و پروفایل تولید و موضوعات تخصصی ندارد به مسئولان ارشد کشور درباره ظرفیت تولید تئوری‌پردازی کند و برای نمونه از اعداد تولید ۶.۵ و ۸.۵ میلیون بشکه در روز خبر بدهد. این اعداد باید توسط سازمان‌های تخصصی بررسی و ارائه شود.

برای نمونه یکی دیگر از این ادعاهای غلط این است که دوره نفت در حال پایان است. در نتیجه ما باید هر چه نفت داریم استخراج کرده و خام بفروشیم. این ادعا هم از نظر فنی و مخزنی غیرممکن است، هم از نظرمارکت عرضه و تقاضای بازار غیرممکن است و هم دوره نفت به این زودی‌ها پایان نمی‌پذیرد. شما هنوز هم نقش زغال‌سنگ را در تامین انرژی دنیا مشاهده می‌کنید. از همه مهمتر اینکه نفت برای کشور ما صرفا نقش یک کالا را ندارد.

متأسفانه این اطلاعات کاذب در محافل عمومی و تصمیم‌ساز در حال انتشار است اما پایه تحلیل آن غلط است و نباید مبنای تصمیم‌گیری قرار گیرد.

به‌عنوان جمع‌بندی اگر نکته‌ای باقی‌مانده است بفرمایید.

به عنوان سخن پایانی، به نظر بنده در گام نخست انقلاب بحث استقلال در صنعت نفت و تولید صیانتی نفت ایران که راهبرد معمار کبیر انقلاب بود برای مجموعه سازمان‌ها و کارکنان صنعت نفت نهادینه شد و حال باید در گام دوم انقلاب تمرکز اصلی بر توسعه زنجیره ارزش صنعت نفت در گذر از خام فروشی با اصلاح بنیادین زنجیره ارزش افزوده سرلوحه سیاست‌گذاری‌های کلان قرار گیرد و بنده امیدوارم دولت سیزدهم گام‌های مهمی در عمل به رهنمودها و توصیه مقام معظم رهبری در این زمینه بردارد.

کد خبر 452956

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =