حمله به قلب امنیت انرژی و پیامد سیاست‌های متناقض

ثبات انرژی جهانی به امنیت مناطقی که منابع حیاتی را تأمین می‌کنند وابسته است. مداخلات بی‌ملاحظه خطر تضعیف ثبات اقتصادی و تلاش‌ها برای مقابله با تغییرات اقلیمی را به همراه دارد.

به گزارش شانا به نقل از ماهنامه ایران پترولیوم، مطالعات امنیت انرژی مدت‌هاست که به ماهیت به‌هم‌پیوسته سیستم‌های انرژی جهانی تأکید دارند (یِرگین، ۲۰۰۶؛ وینزر، ۲۰۱۲). این مفهوم نه‌تنها در دسترس بودن منابع انرژی، بلکه پایداری زنجیره‌های تأمین، پیش‌بینی‌پذیری بازار و انعطاف‌پذیری زیرساخت‌های انرژی را نیز در بر می‌گیرد. ادبیات سیاست‌گذاری اقلیمی نیز بر نیاز به اقدام‌های هماهنگ بین‌المللی و محیط‌های سرمایه‌گذاری پایدار برای دستیابی به اهداف کربن‌زدایی تأکید دارد (IPCC، ۲۰۲۲).

تقاطع این دو حوزه، آنچه را که محققان «نقاط تلاقی امنیت انرژی - اقلیم» می‌نامند، ایجاد می‌کند؛ جایی که اقدام‌ها در یک حوزه به‌طور اجتناب‌ناپذیری بر حوزه دیگر تأثیر می‌گذارد. این چارچوب پایه‌ای تحلیلی را برای بررسی تناقض‌های سیاستی معاصر فراهم می‌کند. در سال‌های اخیر کشورهای غربی به‌طور فزاینده‌ای بر اهمیت امنیت انرژی، توسعه انرژی پایدار و همکاری جهانی در زمینه تغییرات اقلیمی تأکید کرده‌اند. با این حال به‌طور متناقض، همین بازیگران اقدام‌هایی انجام داده‌اند که ثبات برخی از مهم‌ترین مناطق راهبردی انرژی جهان را تضعیف می‌کند.

این مداخلات اغلب با بی‌توجهی به چارچوب‌های حقوقی موجود، ملاحظات اخلاقی، یا پیامدهای گسترده‌تر برای بازارهای جهانی انرژی انجام می‌شود. این تناقض آشکار است: کشورهایی که از مدیریت زیست‌محیطی، آینده‌ای پایدار و به‌هم‌پیوسته برای انرژی حمایت می‌کنند، گاهی اوقات پایه‌های سیستم انرژی جهانی را بی‌ثبات می‌کنند.

اهمیت راهبردی منطقه هدف

منطقه مورد هدف که دارای برخی از بزرگ‌ترین ذخایر نفت و گاز طبیعی است، بخشی جدایی‌ناپذیر از زنجیره تأمین انرژی جهانی است. اهمیت ژئوپلیتیکی آن فراتر از تأمین منابع است. این منطقه نقش مهمی در حفظ ثبات بازارهای بین‌المللی انرژی ایفا می‌کند. با این حال اقدام‌های اخیر قدرت‌های غربی شامل مداخلات نظامی، تحریم‌های اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک، تعادل ظریفی را که برای امنیت انرژی جهانی ضروری است، مختل کرده است.

تناقض‌ها در گفتمان امنیت انرژی

در حالی که رهبران غربی به‌صورت صریح از رویکردهای یکپارچه به امنیت انرژی و مسئولیت زیست‌محیطی حمایت می‌کنند، اقدام‌های آنها یا حمایت ضمنی از مداخلات در مناطق غنی از انرژی اغلب با این اصول اعلام‌شده در تضاد است. فقدان توجیه قانونی برای چنین اقدام‌هایی، اعتبار نهادهای بین‌المللی مسئول حفظ نظم و همکاری جهانی را بیشتر تضعیف می‌کند. این مداخلات نه‌تنها به زیرساخت‌های فیزیکی آسیب می‌رسانند، بلکه اعتماد و همکاری لازم برای مقابله با چالش‌های جهانی مشترک را نیز از بین می‌برند.

برای مثال تحریم‌ها و جنگ‌های تحمیل‌شده بر کشورهای کلیدی تولیدکننده انرژی سبب اختلال‌های قابل‌توجهی در صادرات نفت و گاز، همچنین به نوسانات قیمتی و کمبود عرضه در سراسر جهان منجر شده است. این اقدام‌ها نه‌تنها اقتصاد کشورهای هدف را تضعیف می‌کند، بلکه امنیت انرژی سایر کشورهای وابسته به این منابع را نیز به خطر می‌اندازد.

اثرات موجی ناشی از این اقدام‌ها فراتر از منطقه بلافصل گسترش می‌یابد و بر صنایع، خانوارها و تلاش‌ها برای مقابله با تغییرات اقلیمی تأثیر می‌گذارد. این موضوع پرسش مهمی را مطرح می‌کند؛ چگونه جامعه جهانی می‌تواند از امنیت انرژی و گذار سبز حمایت کند، در حالی که همزمان زیرساخت‌های ضروری برای پشتیبانی از این ابتکارات را تضعیف می‌کند؟

پیامدهای بی‌ثبات‌سازی مناطق انرژی

پیامدهای این اقدام‌های گسترده است، به‌ویژه برای کشورهای در حال توسعه که پیش‌تر با چالش‌های مربوط به دسترسی به انرژی و توسعه اقتصادی مواجه هستند. اختلال‌های عرضه می‌تواند سختی‌های موجود را تشدید و پیشرفت به‌سوی اهداف اقلیمی جهانی را مختل کند، زیرا کشورها نیازهای انرژی فوری را بر پایداری بلندمدت اولویت می‌دهند.

پیامدهای کلیدی عبارت‌اند از:

بی‌ثباتی بازار: حملات به زیرساخت‌های انرژی، چه فیزیکی و چه اقتصادی، عدم‌قطعیت قابل‌توجهی را به بازارهای جهانی وارد می‌کند و به افزایش نوسانات قیمتی و کاهش اعتماد سرمایه‌گذاران منجر می‌شود.

تأثیرات انسانی: تحریم‌های اقتصادی و اقدام‌های مرتبط به‌طور نامتناسبی بر شهروندان عادی در کشورهای صادرکننده انرژی تأثیر می‌گذارد و به افزایش فقر، بیکاری و ناآرامی‌های اجتماعی منجر می‌شود.

تهدیدها علیه اهداف اقلیمی: بی‌ثبات‌سازی تولیدکنندگان عمده انرژی می‌تواند سرمایه‌گذاری در فناوری‌های انرژی تجدیدپذیر در این مناطق را مختل کند. بسیاری از کشورهای صادرکننده نفت به‌طور فعال در پروژه‌های خورشیدی و بادی سرمایه‌گذاری می‌کنند و از تخصص خود در توسعه انرژی در مقیاس بزرگ بهره می‌برند. اختلال‌ها در اقتصاد آنها ممکن است پیشرفت جهانی به‌سوی گذار انرژی پایدار را کُند کند.

نیاز به رهبری مسئولانه

ضروری است که جامعه بین‌المللی به‌هم‌پیوستگی امنیت انرژی و رفاه جهانی را به رسمیت بشناسد. اقدام‌هایی که مناطق غنی از انرژی را هدف قرار می‌دهند باید از منظر پیامدهای گسترده‌تر آنها ارزیابی شوند، نه اینکه تنها با منافع ژئوپلیتیکی محدود هدایت شوند. رهبری مؤثر نیازمند توازن بین ملاحظات اخلاقی و واقعیت‌های عمل‌گرایانه است.

دیپلماسی سازنده باید جایگزین اقدام‌های قهری شود، با تمرکز بر تقویت درک متقابل و اهداف مشترک. این رویکرد شامل حمایت از همکاری‌های فناورانه، تسهیل سرمایه‌گذاری در انرژی پاک و اطمینان از دسترسی عادلانه به بازارهای جهانی انرژی است. تنها از طریق همکاری می‌توان به اهداف دوگانه امنیت انرژی و اقدام اقلیمی دست یافت.

نتیجه‌گیری

ثبات سیستم‌های انرژی جهانی به امنیت مناطقی که منابع حیاتی را تأمین می‌کنند وابسته است. مداخلات بی‌ملاحظه خطر تضعیف ثبات اقتصادی و تلاش‌ها برای مقابله با تغییرات اقلیمی را به همراه دارد. در حالی که جهان به دنبال ایجاد توازن بین گذار به انرژی پایدار و نیاز به تأمین انرژی قابل‌اعتماد است، ضروری است که با دوراندیشی، همدلی و تعهد به رفاه جمعی به این چالش‌ها پرداخته شود. عدم موفقیت در این زمینه ممکن است به تشدید بحران‌ها، ازجمله کمبود انرژی و تشدید درگیری‌ها، منجر شود و در نهایت اصول پایداری و همکاری بین‌المللی را تضعیف کند.

به‌طور خلاصه، تعهد واقعی یک ملت به امنیت انرژی و اقدام اقلیمی نه با گفتار، بلکه با احترام به وابستگی‌های پیچیده‌ای که منظر انرژی جهانی را مشخص می‌کنند، نشان داده می‌شود.

افشین جوان
اقتصاددان انرژی

کد خبر 660776

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =