به گزارش شانا به نقل از اداره کل روابط عمومی وزارت نفت، روزنامه جام جم در تاریخ 22 خردادماه، مطلبی با عنوان «عملکرد وزارت نفت در حوزه بینالمللی نفت/ تصمیمات دیرهنگام» به قلم آقای محمد صادق معماریان منتشر کرد. این مطلب که اسفند ماه گذشته در خبرگزاری فارس نیز منتشر شده بود فارغ از تناقضها و تضادهای محتوایی فراوان، به گونهای تنظیم شده که به نظر میرسد نگاه سیاسی و جناحی به جای تحلیل و استدلال کارشناسی حرف نخست را در آن میزند. اگرچه خوانندگان فهیم و آگاه توجهی به این تحلیلهای سطحی و بهدور از انصاف نداشته و ندارند با این حال انتشار این مطلب، بهانه مناسبی برای رد برخی جریانسازیها و شبهه افکنیهایی است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و با هدف تحتالشعاع قرار دادن فضای عمومی جامعه فعال شده است و همچنان ادامه دارد.
پیش از طرح هر نکتهای دوباره تاکید میشود متنی که به عنوان یادداشت یک کارشناس بینالمللی انرژی در روزنامه جام جم منتشر شده، متنی پر از تناقض و تضاد است. به نظر میرسد نویسنده حتی فرصت بازخوانی متن و ایجاد ارتباط منطقی بین گفتهها و اظهارات خود را نداشته است و هر آنچه بر زبان آمده بدون تامل بر مقدمات بیان شده، مطرح کرده است.
نخستین تناقض درهمان جملات ابتدایی مطلب خود را نشان میدهد آنجاکه میگوید «انتظار بر آن بود که وی (زنگنه) به دلیل آشنایی با حوزه نفت و گاز از روز اول کار خود را در وزارتخانه متبوعش پرقدرت آغاز کند اما عملکرد چهارساله وزیر نفت نشان داد شرایط آنطور که مورد انتظار بود پیش نرفته است. «نویسنده به مانند بسیاری از همکاران خود فراموش کرده است که آقای زنگنه در ابتدای شروع به کار در سال 92 صنعت نفت را چگونه تحویل گرفت و این صنعت در حال حاضر در چه وضعیتی است.»
از سوی دیگر نویسنده در پاراگراف ابتدایی خود تاکید کرده که «عملکرد چهارساله وزیر نفت نشان داد شرایط آنطور که مورد انتظار بود پیش نرفته است.» باید از ایشان پرسید کدام شرایط مورد انتظار؟ انتظار دلواپسان و کاسبان تحریم همراه با عربستان یا منصفان و دوستداران ایران که با درک همه جانبه شرایط، میتوانند نسبت به عملکرد صنعت نفت در دولت یازدهم قضاوت کنند؟
نویسنده خیلی زود جمله اول نوشته خود را در باره آشنایی مهندس زنگنه با حوزه نفت و گاز را فراموش کرده و در ابتدای پاراگراف دوم ایشان را به عدم اشراف بر سازوکارهای بازار جهانی نفت و ساختارهای قیمتی آن متهم میکند و نتیجه میگیرد که این مساله باعث کاهش قیمت نفت شده است. نویسنده یا دچار غفلت شده یا اینکه خود را به تغافلزده که کاهش قیمت نفت نتیجه اقدام ارادی کشورهایی مانند عربستان برای در مرحله اول برای غیراقتصادی کردن تولید نفت شیل و در مرحله دوم، برای به شکست کشاندن برجام و ایجاد زمینههایی برای تداوم شرایط تحریمی به ایران با اجرای برجام و رفع تحریمها بود. آیا تقلیل مسئله رابطه ایران و عربستان به برخوردهای دیپلماتیک میان وزیران نفت ایران و عربستان سادهاندیشی صرف نیست؟
نویسنده مدعی است «که ایران به سیاست افزایش عرضه و کاهش قیمت عربستان با دنبال کردن سیاست بازیابی سهم خود از بازار دامن زده است و بیان میکند که در آن زمان تحلیلهایی وجود داشت که قیمت نفت در کمتر از 20 دلار باقی ماند و دیگر افزایش نیابد اما هشدار برخی از تحلیلگران خارج از وزارت نفت سبب شد که با به خود آمدن اوپک، دوباره کنترل بازار در اختیار اوپک قرار گیرد.» ایشان که خود را کارشناس بینالمللی انرژی میدانند، آیا به این مسئله اشراف ندارند که ایران در دوران تحریم شرایطی کاملا متفاوت با دیگر کشورها مانند عربستان در بازار جهانی نفت داشت؟ در آن دوران ایران زیر شدیدترین تحریمهای اقتصادی قرار داشت و جایگاه خود را در بازار نفت از دست داده بود. بنابراین مهمترین هدف ایران با پیشبینی توافق هستهای، بازگشت سریع به بازار نفت و گرفتن جایگاه و سهم خود از بازار و کشورهایی مانند عربستان بود که نویسنده در این مقاله گویا از سیاست نفتی آنها حمایت میکند. کشوری که آگاهانه شدیدترین سیاستها و اقدامات را برای ایجاد شرایط تحریمی جدید برای ایران اتخاذ کرده بود. بازگشت سریع و مقتدرانه ایران به بازار نفت، از نظر هر عقل سلیمی، مهمترین و اساسیترین اولویت است تا بتواند بر اساس جایگاه واقعی خود، نقشآفرینی و تاثیرگذاری لازم را در معادلات بازار جهانی نفت داشته باشد. افرادی مانند نویسنده مذکور به این دلیل که می خواهند همچنان واقعیتها را نادیده بگیرند و از باب انتقاد وارد شوند، در شرایط زمانی کاهش قیمتها باقی مانده و پیامدها و نتایج سیاست درست ایران در این مقطع را نادیده میگیرند. این افراد باید به این سوال پاسخ دهند که اگر ایران بر سیاست اصولی خود مبنی بر بازگشت سریع به بازار نفت اصرار نمیکرد و با اجرای برجام و رفع تحریمها عملا این سیاست را در مدت کوتاه 3 ماه عملیاتی نمیکرد، آیا هیچگاه زمینه برای به بازی گرفتن ایران در اوپک فراهم میشد؟ آیا توافقی صورت میگرفت که ایران از آن مستثنی شود که نه تنها تولید آن بر خلاف دیگر کشورهای نفتی کاهش نیابد بلکه افزایش یابد؟ کاش امثال نویسنده حداقلی از انصاف و عرق ملی را در خود داشتند و مانند صاحبنظران بینالمللی از جمله خود کشورهای عربی که ایران را پیروز بزرگ نشست 171 اوپک قلمداد کردند و شکست خورده بزرگ را عربستان اعلام کردند، به این مسئله معترف بودند.
نویسنده در ادامه مدعی است که هشدارهای امثال وی باعث به خود آمدن اوپک شده و آنها را وادار به تحرک برای افزایش قیمت کرده است. اینکه در ایران کارشناسان و تحلیلگرانی وجود داشته باشند که با نیت خالصانه و وطندوستانه و بدون حب و بغضهای رایج سیاسی اقدام به تحلیل و ارائه راهکار نمایند، بسی جای خوشبختی دارد اما واقعیت این است که ارزش و اثرگذاری این تحلیلها زمانی که با چاشنی سیاسیکاری و جناحبازی همراه میشود ، خاصیت خود را از دست میدهد. امثال آقای معماریان باید پاسخ دهند که اگر ایران با قدرت به بازار نفت باز نگشته بود و اسیر راهکارهای سیاسی و غیرکارشناسی آنها قرار میگرفت و در زمین رقبایی مانند عربستان بازی میکرد، آیا امروز میتوانست در اوپک ، بازارهای جهانی و مجامع بین المللی مقتدرانه ظاهر شده و سیاستهای خود را به آنها تحمیل نماید؟ چرا برای یک بار هم که شده امثال آقای معماریان به عملکرد خود در سختترین شرایط اقتصادی سیاسی و اقتصادی و نفتی یعنی در فاصله مهرماه 94 تا خرداد 95 فکر نمی کنند و به وجدان خود مراجعه نمی نمایند که چگونه با اظهاراتی سطحی، سیاسی و ضد ملی آب به آسیاب رقبای قسم خورده ایران یعنی عربستان میریختند و به راحتی با عزت و اقتدار ملی کشور بازی می کردند؟
البته امثال ایشان هنوز این رویه نادرست را رها نکرده و در همین یادداشت به صراحت همراهی خود را با دشمنان ایران همچنان اعلام می کنند آنجا که مینویسد: «خوشبختانه کشورهای روسیه، عربستان و دیگر کشورهای نفتی خیلی زود متوجه عمق فاجعه شده و نشست فریز نفتی را استارت زدند که متاسفانه با مخالفت مقامات نفتی ما مواجه شدند.» منظور نویسنده از نشست فریز نفتی در جمله بالا، نشست دوحه قطر است که در اواخر فروردین 95 برگزار شد.
نویسنده اگر کمی با عینک غیرسیاسی و کارشناسی و با عرق ملی به ماجرا نگاه کند متوجه می شود که نشست فریز نفتی دوحه ، برنامه هماهنگ شده برخی کشورها به رهبری عربستان بر علیه ایران و برای جلوگیری از افزایش تولید نفت ایران در دوره پسابرجام بود. نشستی که پس از شکست خوردن همه طرحهای اولیه برای وادارکردن ایران به پذیرش خواسته عربستان و همپیمانان آن طراحی شد. این کشورها قصد داشتند با برگزاری چنین نشستی، ایران را در مقابل همه کشورهای نفتی اوپک و غیراوپک،متعهد به عدم افزایش تولید کنند که با کیاست و هوشیاری ایران و عدم شرکت در این اجلاس این هدف آنها به نتیجه نرسید. آقای معماریان در اینجا هم دچار فراموشی شده است چه اینکه ایران با آغاز رایزنیهای دوجانبه و چند جانبه در اسفند ماه 94 برای اجرای فریز نفتی، سیاست اصولی خود را مبنی بر موافقت با این طرح و ضرورت اجرای آن اعلام نمود اما تاکید کرد که با توجه به اینکه ایران هنوز به ظرفیت واقعی خود در بازار و جایگاه قبل از تحریمها نرسیده، مشارکت ایران در این طرح منطقی و عادلانه نیست. به لحاظ منطقی ایران زمانی در این طرح میتوانست مشارکت کند که به ظرفیت تولید قبل از تحریمها رسیده باشد. همان شرایطی که در اجلاس 171 اوپک روی داد و ایران با رسیدن به ظرفیت تولید خود، در طرح کاهش تولید نفت مشارکت کرد. مشارکتی که البته نه تنها با کاهش تولید همراه نبود بلکه بر خلاف دیگر کشورها، تولید نفت خود را افزایش داد. حال باید آقای معماریان و همفکران وی پاسخ دهند که آیا منطقی بود که ایران در فروردین ماه، با ظرفیت تولید تقریبا 3 میلیون بشکه، تولید نفت خود را در این سطح فریز کرده و حتی کاهش دهد؟ آیا اگر این اتفاق میافتاد همین افراد به اصطلاح تحلیلگر، داد انتقاد و رسوایی را سر نمیدادند که چرا ایران در زمین بازی عربستان بازی کرده و تولید خود را یک میلیون بشکه کمتر فریز کرده است؟ به راستی باید شکرگزار بود که در پرتو الطاف خداوند خللی در اراده مدیران صنعت نفت در این شرایط سخت که افرادی در داخل کشور به جای همراهی با منافع و مصالح کشور، صرفا با اهداف سیاسی و جناحی سعی در کارشکنی داشتند، ایجاد نکرد و صنعت نفت مصمم و مقتدر سیاست اصولی و واقعی خود را برای رویارویی با همه مشکلات و چالشها جهت بازگرداندن اقتدار ایران در عرصه بینالمللی دنبال کرد.
آقای معماریان باید پاسخ دهند که چه چیزی باعث شد که کشورهای نفتی مانند عربستان و روسیه، به سیاست اشتباه خود پی برده و به کاهش تولید رضایت دهند؟ آیا چیزی غیر از مقاومت جانانه ایران در بازار نفت بود؟ بر مبنای تحلیل آقای معماریان ایرانی که به تازگی از تحریم بیرون آمده باید تمام زحمت افزایش قیمت را بکشد و کشورهایی که چندین سال سهم و حق ایران را در بازار نفت خوردند و به نوعی به تحریم ایران کمک کردند، کمترین سهم را داشته باشد. آیا آقای معماریان به این جملات خود فکر کرده اند که به نوعی میتوان گفت که آن کشورها پیچیدگی بازار نفت را خیلی زودتر از وزارت نفت ایران درک کردند و نگاه وزارت نفت به موضوع بیشتر سیاسی بود تا علمی"؟ آیا واقعیت این است ؟ چرا سرها از لاک سیاسی و غیرکارشناسی بیرون نمیآید و وجدان مبنا قرار نمیگیرد. کاش فقط یک درصد از واقعبینی و انصاف خارجیها در ما وجود داشت تا بهتر شرایط را تحلیل میکردیم.
به اعتقاد آقای معماریان، با ابتکار عمل و اقدام دیگر کشورهای نفتی، در اجلاس 171، توافق حاصل شد و ایران بدون اینکه کمترین نقشی در این فرایند داشته باشد از افزایش قیمت نفت، بهره برد. این هم از فجایع بزرگ تحلیل در عصر ماست که چشم بر همه اقدامات و سیاستهای خودی بسته و مرغ همسایه را غاز میبیند. از یک سو روندی که در موضوع قیمت نفت ایران طی کرده تایید میشود و از سوی دیگر تلاش میشود این روند نه ناشی از تحرک دیپلماسی انرژی ایران بلکه ناشی از اراده دیگر کشورها مانند عربستان سعودی تلقی گردد. از یک سو بر توافق برد برد ایران با دیگر کشورهای نفتی تاکید میشود و از سوی دیگر نویسنده تحرکات دیپلماسی نفتی را زیر سوال میبرد؟
نویسنده در ادامه نمیتواند چشم خود را به روی واقعیت ببندد و اذعان میکند که عملکرد وزارت نفت در افزایش تولید نفت، نسبتا موفق بوده است. این اذعان البته جای قدردانی دارد اما سوال این است که چرا نسبتا؟ ایشان موفقیت کامل را در چه چیزی میبینند که اصطلاح «نسبتا» را مورد استفاده قرار میدهند ؟ آیا تحقق افزایش تولید در مدت کوتاه سه تا چهار ماهه آنهم در شرایطی که صنعت نفت کشور با سختترین و شدیدترین تحریمها روبهرو بود و به لحاظ منابع مالی و فن آوری دچار محدودیت شدید بود یک موفقیت کامل نیست؟ آیا اگر این مهم در یک پروسه زمانی یک تا دو ساله بر مبنای تحلیلهای کارشناس نمایان و دلواپسان صورت میگرفت، یک موفقیت کامل بود؟ آیا اگر مدیریت صنعت نفت تحت تاثیر منتقدین و مخالفین داخلی قرار میگرفت و از سیاست اصولی خود در قبال منافع کشور کوتاه میآمد و به جای 4 ماه، 2 سال فرایند افزایش تولید نفت را اجرا می کرد، موفقیت کامل بود؟ نویسنده در ادامه اما نمی تواند همین حداقل واقع بینی را نیز در خود تحمل کند چرا که بلافاصله این توفیق نسبی را به برنامه غرب نسبت داده و ایران را بازیگر این برنامه قلمداد میکند. نویسنده معتقد است که افزایش تولید ایران در راستای نقشه و سیاست غرب برای دامن زدن به فضای رقابتی میان کشورهای تولید کننده و کاهش دائمی قیمت نفت بوده است. این نوع موضع گیری جدای از اینکه سطحیترین و بیمبناترین استدلالی است که یک نفر که کمترین اطلاعی از بازار نفت و مسائل سیاسی و اقتصادی دارد میتواند مطرح کند، در عین حال اوج عداوت و کینه افرادی را میرساند که حاضر هستند دستاوردهای بزرگ کشور را به حراج گذارند و آن را به بیگانگان نسبت دهند.
نویسنده در ادامه مطالب خود به موضوع قراردادهای نفتی تلنگر زده و پس از ماهها بحث و تبادل نظر در دولت، مجلس و حوزههای کارشناسی و در شرایطی که همه نهادها و سازمانهایی تقنینی و نظارتی بر قراردادهای جدید نفتی مهر تایید زده، مساله را نبش قبر کرده و مدعی شده است که وزارت نفت، توان تئوریک برای دفاع از این قراردادها را ندارد. جا دارد ایشان و همفکران خود در این باب دیدگاههای تئوریک خود را در مخالفت با این مدل قراردادها اعلام کنند تا حرف تازه و قابل استدلالی بیان شود وگرنه کلیگویی و کلیبافی که هنر نیست. دوم این که هم اکنون مذاکرات با شرکتهای خارجی برای اجرای طرحهای توسعهای در حال انجام است و در آینده نزدیک تفاهم نامههای امضا شده به نتیجه خواهد رسید.
نویسنده در ادامه با هدف تخریب صنعت نفت در دولت یازدهم به موضوع کلیشهای و کلی خام فروشی پرداخته و اعلام داشته که این روبه در دولت یازدهم تداوم داشته است. تقریبا همگان به این مساله آگاه هستند که اصل خام فروشی، امری منطقی و معقول به نظر نمیرسد اما این مهم خود در قالب چارچوبهای اقتصادی و فنی و حتی سیاسی قابل بحث است. از سوی دیگر نویسنده به گونهای سخن می گوید که انگار دولت یازدهم مسبب خام فروشی نفت است. نویسنده در اینجا هم باز واقعیتهای صنعت نفت را فراموش کرده و در فضای فکری سیاسی و جناحی خود گرفتار میشود. نویسنده بر خلاف نظر خود در سطور قبلی که افزایش تولید و صادرات نفت را موفقیت نسبی دانسته بود، این بار این افزایش تولید و صادرات را در راستای خام فروشی تلقی کرده است بدون اینکه به شرایط تحریم و ضرورت بازپسگیری جایگاه ایران در بازار نفت و اهمیت این مسئله به لحاظ سیاسی و امنیتی و اقتصادی توجه کند.
در انتهای نوشته، در قالب راههای پیشرو، نویسنده به تغییر سیاستهای دو کشور عربستان و روسیه پرداخته (بدون اینکه تقابلات این دو کشور در بازار نفت در قبال ایران در دوران تحریم و حتی پس از تحریم را یادآور شده و از آن انتقاد کند) و اعلام داشته که ایران نیز باید این تغییر را تجربه کند. وی برکناری علی النعیمی وزیر نفت عربستان را در این راستا دانسته و مسالهای عجیب را نیز در مورد ایران مطرح ساخته و آن تغییر مدیرکل امور اوپک است. این درحالی است که مدیریت امور اوپک ایران به دلیل بازنشستگی مدیرعامل قبلی دچار تغییر شد. اینکه مدیریت صنعت نفت باید با شرایط روز و متناسب با الزامات بین المللی بازار حرکت کرده و برای هر وضعی از جمله شرایط سیاسی حاکم بر بازار نفت نیز، سناریو و طرح داشته باشد، امری بدیهی و غیرقابل رد است. مساله زمانی نگرانکننده است که افرادی مانند نویسنده مذکور در داخل کشور چشم خود را روی همه تلاشها و مجاهدتهای صنعت نفت در 4 سال گذشته بسته اند و بر مواضع سیاسی و جناحی خود ایستادگی می کنند و بر طبل ناامیدی و بیاعتمادی در کشور میکوبند.
درحالیکه همه ناظران و کارشناسان بیطرف و منصف بینالمللی عملکرد صنعت نفت در چهار سال گذشته که به دو دوره مقابله با تحریمها و جلوگیری از کاهش توانمندی صنعت نفت و همچنین دوره پساتحریم و احیای صنعت نفت و پسگرفتن سهم وجایگاه ایران در بازار جهانی اذعان و اعتراف دارند، عناصری در داخل کشور با بهرهگیری از جریان رسانهای مخالف دولت، از در بیانصافی برآمده و بدون توجه به آثار و نتایج اظهارات خود در داخل و خارج از کشور، بهرهبرداریهای سیاسی، جناحی و شخصی خود را دنبال میکنند.
به گزارش شانا، با توجه به عدم تمکین روزنامه جام جام مبنی بر انتشار جوابیه وزارت نفت، متن این جوابیه در شبکه اطلاع رسانی نفت و انرژی (شانا) انتشار یافته است، بدیهی است حق پیگرد حقوقی این موضوع نزد مراجع ذیصلاح محفوظ است.
نظر شما