۱۸ اسفند ۱۳۸۳ - ۱۵:۵۶
  • کد خبر: 47348

سیاست آمریکا همان گونه که برجینسکی گفته بود، بالکانیزه کردن اورآسیا است. به این معنا که در منطقه میان روسیه، اروپا و چین نباید هیچ اقتصاد یا سیاست ثابتی در منافات با استیلای جهانی آمریکا در آینده پدید آید. ایده اصلی بوش در ارائه دکترین «جنگ های پیش گیرانه» در سپتامبر 2002، از همین سیاست ناشی می شود.

سیاست واشنگتن، کنترل مستقیم صنعت نفت و گاز منطقه دریای خزر تا ترکمنستان و مقابله با تاثیر منطقه ای روسیه از گرجستان تا اوکراین، آذربایجان و ایران است. پیشینه ذهن آمریکا در چنین تصمیم گیری ای، کاهش تدریجی ذخایر نفت ارزان و با کیفیت بالای جهان و به قول زمین شناس آمریکایی، «ام کینگ هابرت»، فرا رسیدن زمان وقوع «اوج تولید نفت» است. طبق این نظریه تا 5 یا 10 سال آینده، اقتصاد جهان با شوک های جدید در عرصه منابع انرژی رو به رو خواهد شد. این شوک ها، میدان های نفتی قدیمی تر از جمله میدان های نفت دریای شمال تا آلاسکا و لیبی و حتی میدان های مهم عربستان نظیر قوار را متاثر خواهد ساخت. بسیاری از این میدان ها مانند دریای شمال چندی پیش به اوج تولید خود رسیده اند و شاید همین سبب تمایل انگلستان به عراق باشد. تاکنون هم هیچ میدان نفتی جدیدی برای جانشینی میدان نفت شمال این کشور یافت نشده است. مسلم است که نه گماشتن دیک چنی، رئیس سابق هالیبرتون، به سمت معاونت ریاست جمهوری کنونی آمریکا تصادفی بوده و نه نخستین سمت او برای بررسی و نظارت بر اوضاع انرژی جهان . اواخر سال 1999به عنوان عضو هیئت رئیسه اجرایی هالیبرتون، چنی متن سخنرانی خود را به موسسه نفت لندن فرستاد. در این متن، چنی تصویری از میزان عرضه و تقاضای نفت در جهان ارائه کرده بود. برخی از نکات مهم این متن به این شرح است: طبق برآوردها، تقاضای جهانی نفت در چند سال آینده با متوسط رشد سالانه 2 درصدی پیش خواهد رفت. به عکس، میزان تولید با وجود ذخایر کنونی به صورت طبیعی سالانه تا 3 درصد کاهش می یابد. وی در متن سخنرانی خود، چین و آسیای شرقی را به لحاظ اقتصادی با بالاترین میزان سرعت رشد توصیف و یادآوری کرد که میدان های نفت خاورمیانه همانند میدان های منطقه دریای خزر از مهم ترین ذخایر آینده جهان خواهند بود. سیاست استفاده از خطوط انتقال نفت نیز با دخالت آمریکا در مسائل داخلی اوکراین ارتباط مستقیم دارد. در جولای 2004، مجلس اوکراین رأی خود را مبنی بر گشودن خط لوله بلا استفاده ای صادر کرد که برای انتقال نفت از میدان های نفت «اورالز» روسیه به بندر «اودسا»ساخته شده بود. دولت بوش به شدت با این مسئله مخالفت کرد و آن را عاملی برای وابستگی بیشتر اوکراین به روسیه دانست. دولت اوکراین خط لوله 674 کیلومتری یاد شده را در سال 2001 به بهره برداری رساند. این خط انتقال نفت میان بندر «اودسا» در دریای سیاه و «برادی» در ناحیه غرب اوکراین کشیده شده است و ظرفیت انتقال نفت آن روزانه به 240 هزار بشکه می رسد. در آوریل 2004، دولت اوکراین با توسعه خط لوله از «برادی» به بندر لهستانی گدانسک موافقت کرد. این حرکت برای واشنگتن اهمیت ویژه ای داشت. با توسعه این خط لوله بدون وابستگی به روسیه، نفت دریای خزر به اروپا منتقل می شود. پروژه توسعه این خط به لهستان، این کشور را به کانون توجه جدیدی در میان اعضای غیر اوپک صادرکننده نفت تبدیل خواهد کرد. اوکراین در جنگ ژئوپلتیک میان واشنگتن و روسیه، موقعیت راهبردی دارد. مسیر خطوط انتقال نفت این کشور 75 درصد واردات نفت اروپا از روسیه و آسیای مرکزی و 34 درصد واردات گاز طبیعی آنها را عهده دار است. در آینده ای نزدیک، واردات انرژی اروپا از طریق اوکراین و با افتتاح میدان های عظیم نفت و گاز آذربایجان ، قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان توسعه بیشتری خواهد یافت. در نهایت این اوکراین است که بر صفحه شطرنج اور آسیای برجینسکی ، مهره مهمی به شمار می رود.
کد خبر 47348

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =